چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

در سوگ دوست گرانقدر خانوادگی بانو »مرضیه امینی»

 

هرگز نگفته بودم ، شعری به این حزینی    

درماتم عزیزی ، خوب و فرا زمینی


این درد بی نهایت ، را با که می توان گفت ؟ 

 من باشم و نباشد ،  « مرضیّه امینی » !


دنیا چه در سر توست از این که با شقاوت    

در کوچه محبت  ، همواره در کمینی


ما را به خواب غفلت مشغول خود نموده    

در بردن عزیزان چه خوب  می گزینی


ای گل به سرنوشتت پرپر شدن نوشتند  

 صد بار اگر بر آیی ، در گلسِتان ، همینی


در فصل سبزه و گل ، سخت است دل بریدن 

از دوستان و یاران ، با خاک همنشینی 


اما چه می توان کرد ؟ این رسم روزگار است  

گلهای پرپرت را ، لای کفن ببینی


 با داغ سینه سوزش اما چه می توان کرد   ؟ 

تنها تسلی ماست آموزه های دینی


ای چرخ بی مروت ، دستت شکسته بادا      

تا هر که گل بکارد ، تو با ستم نچینی  !

( سروده چهلمین روز آن عزیز سفر کرده در تاریخ هفتم تیر نود و هشت )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد