عاقبت پرده ز تصویر تو خواهد افتاد !
به جهان لرزه تکبیر تو خواهد افتاد !
کعبه تشربف ید الله به خود می گیرد
هر چه بت هست به تدبیر تو خواهد افتاد !
علم عدل تو را باد صلا خواهد داد
پرچم ظلم به شمشیر تو خواهد افتاد
در هوای تو ، نفس تنگی دل ، بی معناست
عشق در دست جهانگیر تو ، خواهد افتاد !
کاش در عصر فراخوان تو ما هم باشیم
به دل عاشق ما ، تیر تو خواهد افتاد ؟
غزه ، خرابه هایت آباد !
روزهایت دیر پای
و شبانت گرم آتش و خون و خمپاره
که هنور در زیر آوار نفس میکشی
و خون سرخ شهیدانت را
بر چهره سیاه مستکیران جهان تف میکنی
و کودکان و زنانت
جان می دهند
و
به خدایان خونخواره صهیونیستها
تمکین نمیکنند !
غزه !
گرچه باغها و یستانهایت را طوفان هرزه پوی ویرانه می سازد
وهر لحظه نفسهایت با غبار غلیظ شقاوت دیوان و ددان آدمخوار
آلوده می گردد
اما هنوز با عزت نفس میکشی
و تکه های سنگ و سیمان خرابه هایت را
به چشم شیطان میکوبی
کور باد دیده اهریمن
در تلالو نیزه های روشن ایمانت !
غزه !
هنوز نفس می کشی
و
گلهای پر پرت را در کفن نسیم می پیچانی
تا ، بوی سرخشان
را باد جهانگرد
در اقصای جهان پراکنده سازد !
عطر گلهای ناشکفته ات
در جهان پیچیده باد
و سلام شهیدانت که
در آیاتی از لبخند ، « به ای ذنبٍ قُتلت » را منتشر می سازند ،
مکرر باد !
غزه !
عکسهای هوایی خیابانهایت با خانه ها و مساجد ویران
اطلس تازه ای درجغرافیا ی ستم منتشر میسازند
که سندی انکار ناپذیر از تقسیم بندیهای تازه جهان است !
که در آن مرزهای جغرافیایی با خون مظلومان علامت گذاری میشوند !
و حکومتها با کودتای خونین مدارس ویران تغییر میکنند
و پرچمهایی تمام سرخ
بر تیرکهایی از میلگرد های کج و معوج و ستونهای در هم شکسته
و مناره های فرو ریخته به اهتزاز در می آیند
و الله اکبر را با سبکی تازه در گوش جهان میخوانند
و مفاهیم تازه ای از حقوق بین الملل را در فرهنگهای حقوقی
به کرسی می نشانند !
پریشان باد خواب ستمکاران
در غریو داغ موشکهایت !
و جوشنده یاد رگهای تپنده تونلهایت
که خون خشمگین غزه را به مسجدالاقصی خواهند رسانید !
تا بیداری جهان راهی نمانده است !
خدا در همین نزدیکی هاست !
در کمین ستمکاران !
که
« انٌ ربک لبالمرصاد !