خط زدم نام تو را از همه باورها
بنویس اسم مرا در رده کافرها
سحر بود آن چه تو در کار دل من کردی
سست شد باورم از معجز پیغمبرها
دست بردار و مرا امر به معروف نکن
ای خودت صدر نشین همه منکرها
در اجاق دل من شعله ی عشقت افسرد
تو به دنبال چه ای در دل خاکسترها
آتشی نیست در این سینه خالی از عشق
گرم باید بشوم از نفس ساغرها
می روم باز به تنهایی خود برگردم
بگذارند اگر بی سر وبی همسرها !