-
بهار مبارک
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 21:46
دس بزنین شادی کنین میگن بهار پشت دره همین روزا میاد و با خودش غما رو می بره آب بپاشین جارو کنین دلاتو نو رفو کنین اگه کدورتی دارین دور بریزین که بهتره قدر همو بدونین و به هم دیگه وفا کنین که روزای قشنگتون با غم وغصه نگذره ! وقتی کنار هم باشیم تلخیهامون شیرین میشه توی فضای همدلی هوا چقد معطره ! وقتی میاد در میزنه یقین...
-
از عشق سرودن
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 00:29
عشق از نظر من عملی هست نه علمی باید تئوری های تو پیراهن صد چاک بپوشند ! یک عمر بکوشند ! تا یک دل آزرده بکف آری و ترمیم نمایی ! هر چیز که داری به میان آری وتقسیم نمایی ! از خوب وبدش هر چه ، به دو نیم نمایی سهم کمش از تو و زیادش همه از عشق ! هرگز سخن سرد نگویی ! از درد نگویی ! از آن چه جفا کرد نگویی ! هر درد که داری به...
-
رباعی
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 23:13
در عشق بجز عشق و صفا هیچ مگوی غیر از سخن مهر و وفا هیچ مگوی معشوق هر آنچه بایدت خواهد داد ! حتی ز دل خود به خدا هیچ مگوی !
-
باز هم از عشق باید گفت ،
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 00:53
باز هم میخواهم در باره عشق بنویسم .... همیشه حرفهایم یا از عشق شروع میشود و یا به سوی عشق سر میخورد و از مسیر اصلی خود منحرف می شود البته من تنها مسیر اصلی که برای زندگی می شناسم و به آن معتقدم همین مسیر روشن و شناخته شده است و اگر کلمه انحراف را می آورم ُ عمداْ و به زعم دیگران سخن گفته ام . اما شاید از من پرسش شود که...
-
عاشق نشدن
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 23:24
میروم تا به تو عاشق نشدن یاد دهم و دلم را پس از این غائله بر باد دهم ! عشق زنجیر اسارت به دلت خواهد زد بهتر این است بتو فرصت آزاد دهم در تو یک خط سکوت است که ممتد شده است کاش می شد که به آن جنبه فریاد دهم آمدم عاشقیم را به تو قسمت بکنم نشد اما به تو هم گنج خداداد ، دهم ! می روم تا پس ازین با دل سودا زده ام آن چه از...
-
نیرنگ
جمعه 11 اسفندماه سال 1391 23:56
وقتی دل کسی شکست خنده براش حروم میشه سهم تموم شادیاش می سوزه و تموم میشه ******* من وتو ممکنه یه روز عاشق آدمی بشیم که اعتقادی نداره با عشق هم کلوم بشه ! ولی به ما نمی گه که برق نگاش مصنوعیه تا خنده های ظاهریش نیاد و آرزوم بشه ! نمیدونی کی راست میگه حرف کی یا دروغیه ! آدم دیگه شک میکنه وابسته کدوم بشه ! یه عده...
-
دغل
جمعه 11 اسفندماه سال 1391 23:14
گرفتم که دل ما رو شکستی آخرش چی شد ؟ گذشت اون بازی یا بر من ولی بازیگرش چی شد ؟ برام هی شیر و خط کردی ! بهونه کردی و رفتی ! دو رو دارد ولی این سکه ! روی دیگرش چی شد ؟
-
هوای سربی
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 23:24
دستت نمی رسد ؟ به خیالم سری بزن ! با من کمی بجوش غزل شو پری بزن ! یک آشنای خوب همیشه غنیمت است در کوچه خوب نیست بمانی دری بزن ! جز سرب وسایه شهر برایت چه داشته ؟ برگرد و از هوای دلم ساغری بزن !
-
ساعت شنی
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 23:57
ساعت شنی ام هیچ ساعتی را نشان نمیدهد ! گمان دارم فراموش کرده ای وارونه اش سازی ! آری ! مدتهاست که فکر میکنی ساعت برای چه ! دنیایی که همه اش ساعتی بیش نیست چرا همان یک ساعت را هم حواست را معطوف من کنی ؟ اما فراموش کرده ای که همین یک ساعت را هم فقط صرف همین اندیشه بیهوده لازم داشتن یا لازم نداشتن کرده ای !
-
دیوانگی
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 23:50
عالم به دستت می رسد قدری اگر مایل شوی ! افتادگی را پیشه کن خواهی اگر کامل شوی ! از اوج خود پایین بیا روی زمین هم می شود با آسمانی ها دمی همراه و هم منزل شوی ! شیرینی دیوانگی را گر چشیدی ساعتی دیگر نمی خواهد دلت هرگز دمی عاقل شوی ! در مستی و دیوانگی صدها کرامت دیده ام دیوانگی هم عالمی دارد اگر واصل شوی ! دست مرا می...
-
بعد من هیچکس
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 13:31
می روم و هیچکس ، هیچ کس شعری برای تو نخواهد گفت بعد از من توی این دنیای پر نیرنگ چشمهایت هر چه خواهد دید جز حس قشنگ شاعری دلتنگ شاعری که از تو و عشقت غزلها گفت عمق احساس تو را فهمید آنچه را هستی ، قشنگ و خوب و زیبا دید از تو در بیداری و در خواب و رویا گفت ! بعد من تو دختر شعر کدامین شاعر دل خسته خواهی شد ؟ بعد من تو...
-
رباعی
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 10:26
در خلوت بی عشق که تنهایی ها آوار شود بر همه شیدایی ها گاهی به دلت سر بزن و با من باش فارغ ز غم و غصه رسوایی ها !
-
بوی جدایی
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 21:32
هوای بی تو بودن وای چقد سرده چقد سرده زمستون تو دلم مونده بهارم بر نمی گرده دل تنگی برام از خاطرات سبز تو مونده زمین و آسمون مثل فضای خونمون زرده نوشتن گاه غمها مو سبک میکرد اون وقتا ولی حس نوشتن یا سرودن هم رهام کرده غزل بوی جدایی میده از وقتی که تو رفتی غزل معنا نداره تو دلی که خونه درده !
-
بوی جدایی
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 21:27
هوای بی تو بودن وای چقد سرده چقد سرده زمستون تو دلم مونده بهارم بر نمی گرده دل تنگی برام از خاطرات سبز تو مونده زمین و آسمون مثل فضای خونمون زرده نوشتن گاه غمها مو سبک میکرد اون وقتا ولی حس نوشتن یا سرودن هم رهام کرده غزل بوی جدایی میده از وقتی که تو رفتی غزل معنا نداره تو دلی که خونه درده !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 10:33
وقتی از عشق سخن می گویی مطمئن باش مخاطب تو تمام رفتارت را زیر نظر دارد تا مطمئن شود راست می گویی . وقتی طرف مقابل به راستی سخنانت ایمان پیدا کرد برایت هر کاری بتواند خواهد کرد تا دلت را خشنود سازد . وقتی دلت خشنود شد خواهی توانست عشق را با تمام وجود به کسی که دوستش داری تقدیم کنی . اما بدان عشق را تنها کسی می فهمد که...
-
دوبیتی
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 17:48
اگر با عاشقی الفت نداری ! تو با من سنخی از صحبت نداری ! در این ورطه از اول پای نگذار ! توان و طاقت محنت نداری !
-
دوبیتی
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 17:38
اگر باران هوس کردی بیایم ! تب و طوفان هوس کردی بیایم ! اگر عاشق شدن را می شناسی دل ویران هوس کردی بیایم !
-
دوبیتی
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 17:18
پرستو بال زد اومد لب بون خبر داد از بهار سبز و خندون بهش گفتم بهار من چی می شه ؟ نگاهش خیره شد به کنج ایوون !
-
اهسته می گریم
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 00:23
نگاهم مانده روی دفترم آهسته می گریم نوشتی که نکردی باورم آهسته می گریم کشیدی یک پرنده یعنی اینکه می پرم روزی نگاهم مانده روی می پرم ! آهسته می گریم نوشتی دوستت دارم همین ! نه بیش نه کمتر و حالا که به آن پی می برم آهسته می گریم ! پس از تو سرد و خاموش است قلب داغدار من اجاقی مرده در خاکسترم ! اهسته می گریم به یاد لحظه...
-
عشق چه شکلی باید باشه ؟
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 18:28
بسیاری از ما راجع به عشق هیچ نمی دانیم و اگر بخواهیم قدری راجع به آن صحبت کنیم تقریبا در خیلی موارد شاید نتوانیم حتی در چند جمله کوتاه آن را توصیف کنیم حقیقتا" هم عشق هیچ شکل خاصی ندارد و در هیچ ظرف و قالب خاصی هم شکل نمی گیرد تنها ناگهان می آید و گاهی هم ناگهان بدون توجه به آدمهایی که عاشق شده اند و یا فکر...
-
مردن با گاز
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 00:48
کوچه تان دارد چراغان می شود در شهر من ! حتما" امشب نورباران میشود در شهر من ! حتم دارم تو عروس امشب این کوچه ای بی وفایی ها فراوان می شود در شهر من غم دلم را لحظه لحظه هی تصرف می کند زندگی بعد تو ویران می شود در شهر من توی تقویمم بهار عاشقی خط خورده است ناگهان از نو زمستان میشود در شهر من مرگ با یک سبک تازه...
-
شاعر غریبه
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 23:33
یک شاعر غریبه ازین کوچه رد شده ! در فاوو ریت ( favorate ) خاطره های تو اد (add ) شده ! حس میشود که توی دلت شورشی به پاست ! با رفتنش چه حال و هوای تو بد شده ! پشت سرش هنوز تو در جاده مانده ای ! بغضی عمیق توی گلوی تو سد شده ! او رفته سرنوشت خودش را بسازد و با جرم عشق سهم تو حبس ابد شده ! شاید شبی دوباره ازین کوچه بگذرد...
-
دارکوب
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 19:49
با شوق وگریه خانه دل رفت و روب شد اما نیامدی و صبح قشنگم غروب شد حالم گرفته دائم ازین احتمال ها شاید که تو بیایی و شاید ... که خوب شد ! در انتظار عشق نشستن گناه نیست از بس دلم نشست ولی تکه چوب شد گفتم بیا که همدم پروانه ها شوم قسمت نبود و سهم دلم دارکوب شد !
-
برای پدر های رفته
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 10:13
حالا که رفته است پدر دیده می شود ! حالا که نیست توی نظر دیده می شود ! خانه بدون حس پدر جای امن نیست ! حالا ! تمام حجم خطر دیده می شود ! وقتی که پدر نیست و بویش همه جا هست آوازه اخلاق نکویش همه جا هست ستگینی غم روی دل ماست ولیکن ! شادیم که زیبایی خوی اش همه جا هست !
-
رفاقت
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 00:37
می گویم دوستت دارم ! میگویم دلم برایت تنگ شده است ! میگویم بدون تو زندگی دلگیر است ! و خیلی حرفهای دیگر می گویم ! من به زیاد حرف زدن عادت دارم ! من به زیاد عشق ورزیدن عادت دارم ! من به زیاد احساسات خوب وقشنگ داشتن عادت دارم ! من به خیلی چیز های خوب دیگر هم عادت دارم ! تو می گویی : من به عادت های تو کاری ندارم ! من به...
-
تردید
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 00:11
اگر می خواهی آزمایشم کنی که چقدر همراهت خواهم بود چگونه میتوانی اطمینان داشته باشی که چقدر در گفته هایم صداقت دارم ؟ کلیشه این کلمات دیگر هیچ دیواری را سیاه نخواهد کرد : من تا قیامت با توام با استقامت با توام اند رفاقت با توام وقتی که همراهم شوی در رنج و راحت با توام ! آیا شنیدن این واژه های دلفریب امروز که مسئولیتی...
-
فضای مجازی
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 20:08
میخوام تنها بمونم ، بعد ازینم باز تنها شم شلوغی داره زجرم میده ، اینجا واسه چی باشم ؟ آدم می خواد خودش باشه اونو تنهانمی ذارن چقد باید گرفتار ، شئون تلخ دنیا شم ؟ منو از هر چی احساس لطیفه دور می سازه چقد با " یک " زمین بنشینم و با " دو " چقد پا شم ؟ دلم میخواد کسی توی خیالم همدلم باشه که حتی خواستم...
-
ولنتاین 1
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 00:15
امروز عید عاشقان است " ولنتاین " و امروز اولین ولنتاین با هم بودن ماست ! دلم می خواست در کنارت بودم تا غزل نیمه تمامی را که برایت سروده ام با شاخه گل سرخی تقدیمت می کردم ! دلم می خواست روبرویت بنشینم ودر عمق چشمانت شاعری شوریده را ملاقات کنم ! که شرمنده از درویشی خویش ، تنها میتواند غزلی برای عشق خود بسراید...
-
ولنتاین
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:49
ولنتاین غم انگیزیست بی تو ! بهار غرق پاییزیست بی تو ! غزل می ریزد از چشم تر من ! چه عید تلخ و غم خیزیست بی تو !
-
هوای عاشقی
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:44
هوایت در سرم افتاده خوبم ! عشق که بد نیست نگو فرصت برای عاشقیهای مجدد نیست بیا تا دست در دست هم از دیوار در سازیم که راه دیگری در زیر این ویرانه گنبد نیست همیشه زندگی با درد همراهست باور کن که در کوزه به غیر از آنچه از آن می تراود نیست فضای عاشقی هر روز کمتر می شود بر ما در این دریا نشان از جذر می بینم ولی مد نیست !...