-
من " محمد حسین حسنی معروف به شهرودی !
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 02:09
همه انسان ها در طول عمر کوتاهی که در این جهان فانی تجربه زندگانی دارند خیلی از اوقات کارهایی را می کنند که در زمانی دیگر خودشان به همان عمل انتقاد وارد کرده و از آن تبری می جویند نمونه این اعمال در زندگی همه ما فراوان است . اصلا ما انسانها خیلی عجیب هستیم ! گاهی کارهایی را باید انجام دهیم که از آن تخلف میکنیم و گاهی...
-
غم شیرین
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 01:10
هنوزم ، شر وشیطونی هنوزم خوب می تونی دل وامونده ما رو فقط با گردش چشمت بلرزونی بچرخونی دور دنیا بگردونی ! من از اون بیدها هستم که طوفانم نمی تونه اونو هرگز بلرزونه ولی پیش تو ! شرمنده ! دلم طاقت نمی آره که از جایش نشه کنده غم شیرین با یادت نشستن ، عالمی داره به دست تو شکستن عالمی داره غم شیرین عشقت را نگیر از من که می...
-
اندیشه های بزرگ
شنبه 25 خردادماه سال 1392 23:00
من همیشه دو اندیشه بزرگ در سر داشته ام و همین دو اندیشه و اعتقاد باعث موفقیتم بوده است اول : هیچ چیز مشکل نیست ! دوم : هیچ مشکلی بدون راه حل نیست ! فکر نمی کنم کسی پیدا شود که دلش نخواهد مشکلاتی که دارد حل شود ! آیا شما چنین کسی را می شناسید ؟ معتقدم هیچ مشکلی نیست که حل ناشدنی باشد ! آیا شما مشکلی را می شناسید که حل...
-
چاره بی پولی
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 00:37
من مدتهاست که برای مقابله با مشکلات اقتصادی دکترین و نظرات خاصی دارم که الزاماً متعلق به خودم بوده و شما تا کنون مطمئناً آن را از کسی نشنیده اید . دکترین اقتصادی من بسیار ساده است و در همه جای جهان هم کاربرد دارد وعملی است اما انتظار نداشته باشید بتوانید همین الان آن را به کار بگیرید و بر مشکلات مالی واقتصادی خود فائق...
-
ناز کنی
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 23:32
تا گله آغاز کنی رفته ام با دل من ناز کنی رفته ام زنگ دلت را به امیدی زدم دیر اگر باز کنی ، رفته ام بس که جفا دیده ام از دیگران گر تو جفا ساز کنی رفته ام منتظرم تا که بخوانی مرا دیرتر آواز کنی ، رفته ام قدر ندانی دل من می پرد گر چه تو پرواز کنی ، رفته ام دوست نداری که اسیرت شوم ! گر ، به من ابراز کنی رفته ام !
-
رایانه و ریا
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 21:11
دارم برایت نامه الکترونیک می نویسم شاید جوابم را دادی ! نامه های معمولی این روزها خواننده ای ندارد عشق هم دچار تحول شده است ! حتماً تکنولوژی می تواند روزی عشق هایی را ارائه دهد که نه نیاز به نامه نوشتن داشته باشد و نه نیاز به خواننده ! تکنو لوژی چقدر پس رفته است در این بخش ! یادت می آید روزهایی را که با نگاهی عاشق می...
-
فراموشی
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 23:29
شهلا ،شیلا ، شیما ، شینا ...... ! فراموشم شده نامت چه بود ! آری ! فراموشم شده ولی فرقی نمی کند زیرا تو هم از من فراموش کرده ای حتما ً من هم آرمان ، آرشام ، آریان ، یا کس دیگری هستم ! یادم است که هر دومان گفتیم هرگز کسی در دلمان نبوده است ولی ... دروغگوها کم حافظه اند !
-
نیوتن ! یادت بخیر
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 23:15
سیب هایت ریخت روی زمین خم شدم تا کمک کنم آنها را برداشتم و برخاستم تا به تو بدهم دیدم نیستی ! و من هرگز نفهمیدم چرا؟ شاید می خواستی به این بیندیشم که چرا سیبها غل خوردند و به شیب کوچه غلتیدند آه ! نیوتون ! یادت بخیر کاش بودی و نیروی جاذبه دیگری را کشف می کردی !
-
پنجره
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 00:23
پنجره داشت مهیا می شد که تو بازش کنی و نور ونسیم وارد جان اتاقت بشود و تنفس بکند از هوای غزل انگیز بهار تو رسیدی از راه و نگاهی کردی به اتاقت که زمستانی را از شکافی کوچک که روی پنجره بود کوچه را می پایید منتظر تا که بهار ، میهمانش بشود تو رسیدی از راه بسته ای در دستت چشم کم سوی اتاق خیره شد بر بسته که رویش حک شده بود...
-
صبح پایتخت
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 21:55
درگیر شعر های سیاهم بدون تو ! دنیا بد است یا که نگاهم بدون تو ؟ دائم میان دغدغه ام راه می روم در انتهای مبهم راهم ! بدون تو ! در شوره و کویر به دریا نمی رسد ! رود بدون پشت وپناهم بدون تو ! حال مرا نپرس که چون صبح پایتخت آلوده است ، شام و ، پگاهم بدون تو !
-
دوبیتی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 15:15
یه روزی ، مفتی ، مفتی ، پیر می شیم ! ازین دنیای پر غم ، سیر می شیم ! برا عشقم بیاییم ، وقت بذاریم ! حالا که با همه درگیر می شیم !
-
از من نترس
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 12:40
از من نترس یاد تو که گم نمی شود ! عشقت فدای طعنه مردم ، نمی شود ! با شعله خیال تو گرم است قلب من در قلب سرد ، هیچ تلاطم نمی شود ! دنیا بدون خنده تو جای زیست ، نیست دنیای مرده جای تبسم نمی شود ! با سنتی که در دل من ریشه کرده ای عشقت دچار درد تهاجم نمی شود ! بانوی من نترس که طوفان بیاید و .... سرمای مرگ ، عشق تو هیزم...
-
افقهای روشن با تو بودن
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 21:59
در دلم شعرهایی که باید برایت می گفتم تلنبار شده است . بر زبانم حرفهای نا گفته گره خورده است . من حتی با پاهایم فکر می کنم ، آخر پایم از وقتی به سوی تو نیامده ، انگار راه رفتن فراموشش شده است ، و نگاهم ، که روزی از میان هزاران تن ، بویت را می شناخت ، و بسویت پر می کشید ، پشت دیواری از مه غلیظ و خاکستر ، بوییدن را از...
-
با تو بودن
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 19:00
تشنه ام ، یک جرعه از آن نوش می خواهد دلم زمهریرم ، گرمی آغوش می خواهد ، دلم مست مستم کن که مدتها خماری دیده ام عقل را هم بعد ازین مدهوش می خواهد دلم از بهارستان تو با من سخنها گفته اند عکسی از آن پهنه گل پوش می خواهد دلم با تو بودن منتهای آرزوهای من است حلقه عشق تو را بر گوش می خواهد دلم
-
برادر منهای برادر
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 23:30
سنگ آتش خورده ام سردم مکن تا نشکنم تکیه بر قلب پر از دردم مکن ، تا نشکنم اندکی سبزینه مهر تو ، سبزم میکند با دریغت بیش از این زردم مکن تا نشکنم ! چند روزیست که بیمارم نه از راه نیاز که از در مهر و عطوفت ، چشمم به راه توست که دری بزنی و به پرسش حالم بیایی ! اما روزهای متمادی میگذرد ، بی پرسشی از تو ! و بی زنگی اشنا از...
-
فقط ما انسانها هستیم که تمام خواهیم شد !
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 00:04
بالاخره نوروز هم با همه هیجانات و زیباییهای خودش به پایان رسید و حالا ما از دیروز یا امروز یا فردا به زندگی عادی خودمان برگشته یا برخواهیم گشت . طبیعی است که نوروزهای زیادی هنوز هم در راه هستند و تا جهان باقیست ، نوروزها و عیدها و مراسم اینچنینی نیز بر جای خواهند بود اما یک نکته را نباید فراموش کنیم و آن این است که :...
-
چشم زخم
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 23:40
ساده بودم و تو رنگم کردی ! پخمه بودم و زرنگم کردی ! ماهی قرمز هفت سین بودم ! طعمه کام نهنگم کردی ! در دل خسته غزل می میرد و تو دلمرده و منگم کردی ! من به پرواز می اندیشیدم ! چشم زخمم زده - سنگم کردی !
-
بی تو بودن
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 23:43
هوای بیتو بودن وای چه دلگیره ! تو این غربت دل من داره می میمیره ! نفسهای منو میشماره دلتنگی یه لحظه فکر کن فردا چقد دیره ! نه فردای سفیدی هست و نه صبحی پس از این لحظه های مرده و تیره برای منتظر بودن زمان تنگه تموم روزهام از دست من می ره ! میون سینه دل سنگین تر از سربه ! فقط اینو بدون از زندگی سیره !
-
آداب بهاری
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 23:29
خیلی از ما وقتی مهمان به خانه مان می آید همچنان در حضور مهمان مشغول تماشای تلویزیون هستیم بدون اینکه به این نکته توجه داشته باشیم که مهمان ما هم خانه اش تلویزیون دارد و اگر به خودش زحمت داده و به دیدنمان آمده فقط و فقط بخاطر دیدار ما بوده نه اینکه کنار ما بنشیند و تلویزیون تماشا کند و بدین ترتیب ناخود آگاه به میمان یا...
-
آخرین سروده های 1391
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 13:35
اگر چه بی تو پای عشق ، لنگه همین که سالمون نو شد قشنگه ! برای دیدن یاران یک دل بماند که دل ما سخت ، تنگه ! ** به اشعارش رسید عمری به دادت چه غمهایی کشید و کرد ، شادت ندادی یک پیام ساده امروز که خوش باشد دل تنگش ، به یادت ! ** زمستون کارمون خمیازه می شه دلامون تنگ و بی اندازه می شه بهار و عاشقی خوبیش همینه که هرچی کهنه...
-
منفی و مثبت
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 11:14
من تازگیها به این فکر می کردم که هیچ چیزی به نام منفی و مثبت وجود ندارد ! آن چه ما آن را منفی یا مثبت می دانیم در واقع قراردادی است که بین خودمان گذاشته ایم که جنبه های مختلف و خوب یا بد هر امری را به این نام ها بنامیم . و در واقع می توان گفت این یک امر اعتباری است و وجود قابل لمس و خارجی ندارد ، درست مانند آن که نام...
-
فضای مجازی
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 10:07
فضاهای مجازی عشق رو کشت ! و حس بی نیازی عشق رو کشت ! کسی مرگ اونو باور نمی کرد ! ولی اسباب بازی ، عشق رو کشت !
-
دوبیتی های تبریک نوروز 1392
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 22:19
بهارت سبز و روشن باد با عشق دلت همواره گلشن باد با عشق به رسم عاشقان عیدت مبارک ! به تقدیرت نشستن باد با عشق ! * * بهار و عشق با هم باشه خوبه ! و آدم شاد و بی غم باشه خوبه ! دو روز زندگی با خوب و بدهاش ! دل لامصب آدم باشه خوبه ! * * بهارت سبز و سالت گل فشان باد شب عیدت پگاه عاشقان باد ! برایت آرزوی عشق دارم کنار او...
-
بوی بهار
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 18:11
این روزها هوای تو پر کرده باغ را دارد شکوفه میدهد اما تو نیستی تا تاجی از شکوفه برایت بیاورم ! بر گیسوان بلندت بیفکنم تا با تو بنگرم این اتفاق را ! دارد بهار میشود اما تو نیستی ! دل بیقرار میشود اما تو نیستی ! شاید بهار پیش تو یک جور دیگر است ! شاید که حال تو مانند من بد است شاید که بهتر است ! اصلاْ بهار فایده اش بی...
-
گم شده
جمعه 25 اسفندماه سال 1391 22:13
می روم دریا به دریا ساحل من گم شده ! خانه در امواج دارم منزل من گم شده ! سر درون لاک خود دنبال یک گم گشته ام حس وحال عاشقی توی دل من گم شده ! برق انسی در دل من گاه جستن میکند در شب تاریکم اما شمع محفل گم شده ! نام نیک عشق را مردم به بدنامی برند ! چه زلالی ها که عمری در گل من گم شده ! عشق سازی میزند و عقل هم ساز دگر...
-
غزل
جمعه 25 اسفندماه سال 1391 00:29
هر که صاف و ساده باشد خام خواهد شد به عشق پخته خواهد شد ولی ، بدنام خواهد شد به عشق در پی دل رفتن ما قصه ای بی حاصل است قهرمان قصه ها ناکام خواهد شد به عشق عیب من این بود که قلبم زیادی می طپید ! فکر می کردم فقط ، آرام خواهد شد به عشق ! صبح های روشنم در عاشقی کردن گذشت ! خوش خیال از این که حتماً شام خواهد شد به عشق !...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 23:55
برای عاشقی در فرصتی دیگر بیا پیشم ! نمی خواهم برای مدتی به آن بیندیشم ! برو ای عشق ! بیزارم من از نامردمیهایت برایت اعتماد آوردم و هی تو زدی نیشم ! همیشه صاف و صادق بودم و آزرده ام کردی و خندیدی برای سینه چاکی هام به ریشم ! من از دست همه دلگیرم اما از تو افزونتر همه بیگانگی کردند و تو بیگانه با خویشم !
-
عشق را بشناس
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1391 22:47
عشق را بشناس و با او همسفر باش اندکی اهل درد و دردسر اهل خطر باش اندکی با تجلی های او از پیله ات بیرون بیا از غم پروانه بودن باخبر باش اندکی زندگی در یک مسیر صاف رنج آورتر است آشنای پیچش کوه و کمر باش اندکی ! حاصل در خود فرو مردن فقط خاکستر است در اجاق سینه خود شعله ور باش اندکی ! از کراماتی که در عشق است برخوردار شو...
-
رباعی
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 22:10
در کوچه هوای عید پیچد جلوم صد بارقه امید پیچید جلوم من تازه به این شهر اثاث آوردم لبخند زنان رسید پیچید جلوم !
-
رباعی
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 22:02
من ساده به عشق تو دلم را بستم از خویش بریدم و بتو پیوستم اما تو خرت که خوب از آب گذشت انگار نه انگار که منهم هستم !