-
آمدم ، اما نبودی حالم اصلن خوب نیست
شنبه 7 دیماه سال 1398 19:05
آمدم ، اما نبودی حالم اصلن خوب نیست بی تو دنیا هم بخندد، بر دل من خوب نیست نه به سِیر شهر آرامم نه سِیر بوستان بی حضور لاله رویان باغ و گلشن خوب نیست باید از نو با خودم عهدی ببندم نزد تو پای آن امضاء کنم که غیر تو « زن » خوب نیست گر مرا باور نداری از دل نازت بپرس : تا بگوید بی تو روح مرده در تن خوب نیست پرده ها را پس...
-
رباعی
شنبه 7 دیماه سال 1398 19:00
یک عمر به اسم زندگی جان کندیم کوه و کُتَل و دشت به دندان کندیم تا راه به سر منزل مقصود بریم یک جاده به سوی قبرهامان کندیم
-
دوبیتی ها
شنبه 7 دیماه سال 1398 18:52
کجایی که دلم جا مونده پیشت منو ول کرده ، تنها مونده پیشت نفهمیدم تو چشمای تو چی دید که مست و منگ و شیدا مونده پیشت ============================================= هوای عاشقی غم داره امشب دلش بارون نم نم داره امشب صدای شر شر ناودون تو کوچه به من میگه تو رو کم داره امشب ============================================= هزار...
-
نمی دونستم این دنیا پر از نیرنگ و تزویره
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1398 19:44
نمیدونستم این دنیا پر ازنیرنگ و تزویره بهت عشقو نشون می ده یهویی از تو میگیره دلت خوش می شه با چیزی که عمری در پی اش بودی ولی غافل که این رویا فقط یک روی تصویره چه حسی بدتراز اینه که دنیا مال تو باشه بخواد دستت بره سمتش ببینی پات به زنجیره تموم دلخوشی هامو خلاصه میکنم درتو کنار هم بزار باشیم اگر چه حس کنی دیره بد ما...
-
بنزین
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1398 18:50
بنزین به جهنم که گران شد ، بشود شیرینی عمر ، زهرمان شد ، بشودهی گاز دهند هر چه آقا زاده ماشین من و تو نیمه جان شد ، بشود .شادیم که می رسد به ما بوی کباب سهم همه مان چو دود آن شد، بشود .ماشین من ای کاش ژن خوبی داشت تا سوخت اگر که زعفران شد ، بشود.برخیر کسی امید نتوانم بست قدم ز گرانی چو کمان شد ، بشود .دخلم به ریال است...
-
درد بسیار است و طاقت کم،علاجی ،چاره ای
جمعه 24 آبانماه سال 1398 18:15
درد بسیار است و طاقت کم،علاجی ،چاره ای غمگسارم کاش میشد سایه ی،مهپاره ای آن که درمانم به دست اوست از من دور شد من گرفتار زمینم ، اوست در سیاره ای زیر این سقف کبوداسمان کو امنیت!؟ بر سرم بارید هر دم غصه از دیواره ای غصه هایم را کجا بیرون بریزم از دلم نیست مثل من کسی، بی یاور و غمخواره ای اندکی از دلخوشی درمان درد بی...
-
لالایی
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1398 23:39
لا لایی ام تقدیم رویاهای زیبایت یاد مرا بگذار اطراف متکایت فردا دوباره یک شروع خوب باید داشت با یاد تو من می روم سر وقت رویایت در خواب هم روی لبم نام تو را دارم غافل نخواهم شد زمانی از تماشایت خوشحالم از این که مرا شایسته دانستی با مهربانی جای دادی کنج دنیایت
-
پرسه های مجازی
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1398 23:22
درگیر پرسه های فضای مجازی ام شاید کسی بیاید و گیرد به بازی ام شاید کسی توجه چندان به من نکرد اما به گفت و گوی صمیمانه راضی ام شاید کسی بیاید و خواهان من شود بی کمترین بهانه کند دل نوازی ام قدری شتاب ، وقت زیادی نمانده است در این قمار عشق مبادا ببازی ام ! دنیا به فکر حال کسی نیست شک نکن کاری بکن برای دلت ناز نازی ام هی...
-
دل من غیر تو با هیچ کسی همدل نیست
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1398 13:22
دل من غیر تو با هیچ کسی همدل نیست هر کسی بگذرد از تو به خدا عاقل نیست عشق یک بار در خانه من آمده است وای بر من که بگویند کسی منزل نیست حسرت عمر هدر رفته مرا خواهد کشت دوست دارم که بدانی دل من غافل نیست کمکم کن به تکامل برسم با عشقت مرد اگر عشق نباشد به دلش کامل نیست سخن عشق به هر لفظ و زبانی باشد پیش صاحب نظران معنی...
-
خیلی بهاران مانده در خواب زمستانت
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1398 13:17
خیلی بهاران مانده در خواب زمستانت ای منتهای مهربانی ، کو فراخوانت؟پاییزهای غربتت پر کرده دنیا را سر می رسد کی وعده های مهر و آبانت ؟چشمان ما تا انتهای کهکشانها رفت در جستجوی نقطه ای روشن از عرفانتاما به جز حسرت نشد سهم تلسکوپها روشن نشد بر هیچ کس پیدای ِ پنهانتدنیای ما خاکستری تر ، می شود هر روز تا کی بیاید جمعه بی...
-
من با طلوع حس تو آغاز میشوم
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1398 13:01
من با طلوع حس تو آغاز میشوم هر صبح پای پنجره ات باز میشوم وقتی که قلب کوچه برای تو میطپد درگیر حس و حال عالم پرواز میشوم حالی عجیب در تن من پرسه میزند باور بکن بیاد تو طناز میشوم شعر و غزل بهانه با تو نشستن است دارم دوباره حادثه پرداز میشوم .
-
در سوگ دوست گرانقدر خانوادگی بانو »مرضیه امینی»
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1398 19:48
هرگز نگفته بودم ، شعری به این حزینی درماتم عزیزی ، خوب و فرا زمینی این درد بی نهایت ، را با که می توان گفت ؟ من باشم و نباشد ، « مرضیّه امینی » ! دنیا چه در سر توست از این که با شقاوت در کوچه محبت ، همواره در کمینی ما را به خواب غفلت مشغول خود نموده در بردن عزیزان چه خوب می گزینی ای گل به سرنوشتت پرپر شدن نوشتند صد...
-
شاعر شوریده
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1398 19:36
شده یک شاعر شوریده تو را ناز کند ؟ با غزل عشق خودش را به تو ابراز کند؟ شده تا حال کسی عاشق چشمت بشود؟ جور دیگر به جهان چشم تو را باز کند ؟ شده در خواب ببینی که کبوتر شده ای ؟ و کسی هست که همراه تو پرواز کند؟ تا دلت تنگ شود یار شفیقی بوده ؟ که دلش را به دل تنگ تو دمساز کند؟ دوست داری به دلت شور جوانی بدمد ؟ دل تنهای تو...
-
غزل :تا سحر در سر من فکر تو جولان می داد
جمعه 3 خردادماه سال 1398 10:54
تا سحر در سر من فکر تو جولان می داد نفس گرم نگاهت به دلم جان می داد در تو انگار بهاریست که حس باید کرد پیش ازین حال دلم بوی زمستان می داد سالها بود کسی در دل من جای نداشت یک نفر داشت به این مسئله پایان می داد عشق انگار به پابوس دلم آمده بود رونقی باز به این کلبه ویران می داد تو بگو : گر به رویش باز نمی کردم در چه کسی...
-
غزل : درد و غم هجران تو تسکین شدنی نیست
جمعه 3 خردادماه سال 1398 03:21
درد و غم هجران تو تسکین شدنی نیست چون موی سپیدی است که مشکین شدنی نیست تاثیر نبخشید کسی مثل تو بر من در شعر کسی مثل تو تحسین شدنی نیست در باغ دلم گل بسیار است ولیکن یک غنچه این باغچه نسرین شدنی نیست بعد تو غزل معنی و مفهوم ندارد من شاعر چشم که شوم ؟ این شدنی نیست ! با رفتن تو حال من از عشق به هم خورد این خاطره ی تلخ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1398 23:29
کاش باشی و به من حال پریشان بدهی پی تاراج دلم باز فراخوان بدهی صبح از گوشه ظلمت کده ام سر بزنی شب به این کوچه تاریک چراغان بدهی گاهگاهی دل این پنجره را باز کنی گر دلت خواست به او مژده گلدان بدهی دوست دارم به هوای تو نفس تازه کنم به کویر دل من وعده باران بدهی گذر تند زمان حال مرا می گیرد همتی کن که به این غائله پایان...
-
سیل 1398
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1398 22:36
سیل 1398 در ایران در روزهای آغازین فروردین 1398 بعد از سالهای خشک و کم باران ، بارانهای سیل آسا در سراسر میهن بارید و سیل های عطیمی به راه افتاد که در استانهای گلستان ، ایلام ، خوزستان ، لرستان ، خراسان شمالی و رضوی و بسیاری از دیگر نقاط کشور آثار مخربی را از خود به جای نهاد : سیل آمد و تمام وطن را خراب کرد آتش نکرد...
-
غزل - دلم از عشق تو پر بود ، خرابش کردی
یکشنبه 2 دیماه سال 1397 00:31
دلم از عشق تو پر بود ، خرابش کردی از خودت راندی و با قهر جوابش کردی یک نفر قدر تو را خواست بداند ، که نشد بخت آمد به سراغت و تو خوابش کردی عشق می رفت تحول بدهد حال مرا که تو با خاطره ای تلخ مجابش کردی سالها رفت و دل تنگ من آرام نشد حیف از این دل که تو در هجر خود ، آبش کردی عشق یکبار در خانه تان آمده بود تو ندانستی و...
-
غزل - با غزل خوانی تو باد معطر شده است
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1397 22:18
با غزل خوانی تو باد معطر شده است دشت می لرزد و در لاله شناور شده است دست در دست بلا عزم سرودن داری دفتر شعر تو آغشته به خنجر شده است مشتی از خون خودت را به هوا سر دادی آسمان زخمی آن فوج کبوتر شده است عشق از قبل به کار تو خجالت ها داشت باز شرمنده قنداقه اصغر شده است زخمه بر تار کدامین غم عالم زده ای ؟ که حریم حرمت وادی...
-
سلام بر امام رضا(ع)
دوشنبه 1 مردادماه سال 1397 19:23
ستاره می چکد از گنبد طلایی تان نشان راه بُوَد ، برق روشنائی تان همیشه درب حرم روی زائرانت باز به سوی قرب الی الله ،رهنمائی تان دل تمام خلایق به سمت تان جاری چه افتخار بزرگی بود گدائی تان کبوتری که به گنبد نشینی ات آمد تمام بال و پرش می شود هوائی تان اگر ز حال غریبان خسته می پرسی شکسته دل شده اند از غم جدائی تان بزن به...
-
غرل- برای خاطر دنیا دلم نمی گیرد
سهشنبه 19 تیرماه سال 1397 00:11
برای خاطر دنیا دلم نمی گیرد از این هوای غم آلوده هم نمی گیرد به عشق آن که گذرمیکنم از این وادی و می رسم به خدا و حرم ، نمی گیرد اگر چه فاصله ، بسیار و راه طولانی است رونده بوی سکون و عدم نمی گیرد مسافری که سبک می رود به سوی وطن ز رنج راه دلش بوی غم نمی گیرد چرا به کوله سنگین خویش می نازد نشسته ای که قدم از قدم نمی...
-
شاعر دلتنگ
سهشنبه 2 خردادماه سال 1396 00:12
یادی از شاعر دلتنگ خودت گاهی کن لا اقل تکیه به فرهنگ خودت گاهی کن سحری ، نیمه شبی ، وقت نمازی ، روزی یادی از مرغ شباهنگ خودت گاهی کن عشق تو گرچه گناهیست که از من سر زد رحم برخسته در چنگ خودت گاهی کن وعده وصل به فردای قیامت مفکن یادی از منتظر زنگ خودت گاهی کن
-
کلام آخر
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1396 17:29
حال من و هوای تو از جنس دیگر است اما همین که قهر نباشیم بهتر است شاید دوباره روزی از این روزهای سرد دیدی دلت میان دل من شناور است آن وقت هی بغل کنی وبپیچی مرا بخود باور کنی دلم برای دلت حرف آخر است من هرگز از تو دور شدن را نخواستم تصمیم گیر من و شما حی داور است تسلیم امر حق نشدن بی نزاکتی است اما همیشه گوش دل عاشقان...
-
بی تو
یکشنبه 5 دیماه سال 1395 00:34
من بی تو در غریب ترین لحظه ها گمم محتاج برق روشنی از یک تبسمم ظرف بهانه های من از گریه ها پر است در ورطه سکوت نگنجد تلاطمم از من نپرس با دل تنگم چه می کنم تنها جرقه ای تو بزن در تراکمم از من امید شعر وغزل می بری چرا ؟ شور کدام حس قشنگ است اهرمم ؟ اما به رسم حادثه در من طلوع کن شاید که وا شود گره ها از تکلمم !
-
دوبیتی
دوشنبه 15 آذرماه سال 1395 18:31
محرم و صفر از بین ما رفت غم و اندوه از آل عزا رفت بزن بشکن که فردا روز عیده خدا را شکر که رنج و بلا رفت
-
کُل کبوتران جهان صف کشیده اند
شنبه 13 آذرماه سال 1395 23:28
دورم ولی هوای تو را می کشم نفس در من مباد غیر هوای تو هیچکس دارد امید نازک من پاره می شود خود را به سمت من بوزان قدر یک نفس تنها نه من که عشق تو در سینه منست بلکه تویی در عالم ایجاد ، مُلتَمَس دارد زمانه جان مرا سخت می مکد ترسم ز کام او رود این طعم تند وگس از شام بی ستاره دنیا دلم گرفت تا کی حجاب میکنی ای صبح دیر رس ؟...
-
حس عاشقی
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1395 18:06
عاشقی حس عجیبی است که در اینجا نیست مثل بوییدن سیبی است که در اینجا نیست سوز وسازی که در این چند غزل می بینی قصه مرد غریبی است که در اینجا نیست دل بیمارمن از آدمیان نومید است سخت محتاج طبیبی است که در اینجا نیست به تمنای تو با رنج جهان خو کردم بهره ام حظ و نصیبی است که در اینجا نیست در دلم درد شب آخر یک اعدامی است...
-
کربلا برویم
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1395 16:54
کاش با هم به کربلا برویم یا نه هریک جدا جدا برویم به زیارت اگر نشد که نشد جنگ با دشمن خدا برویم تا دم مرگ داعش ملعون عشق را تا به انتها برویم زندگی غیر عشق چیزی نیست دست خالی نگو کجا برویم ؟ فرصت عاشقی همین حالاست از کفت میرود . بیا برویم دست من را بگیر در دستت همتی کن جدا چرا برویم
-
دوبیتی
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1395 16:47
مرا با خیال خودت گرم کن بپیچان به شال خودت گرم کن زمستان سختت مرا میکشد ببر زیر بال خودت گرم کن !
-
دوبیتی
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 22:52
ننه سرما ! سلام اینجا چه سرده نمیدونی هوات با ما چه کرده برا چی میکنی اوقات تلخی ؟ عمو نوروز کجاست دورت بگرده ؟ ********** زمستون ، منقل وآتیش عزیزه بخاری ، گازی و نفتیش عزیزه هوای شهر ما که زیر صفره سفر سمت جنوب و کیش عزیزه ********** دل ما بی حضورت ، سوت وکوره یه روستا ، پشت قافه ! دورِ ، دوره درسته چیزایِ قابل...