-
یا صاحب الزمان
شنبه 31 خردادماه سال 1399 21:02
ظلم و ستم روی زمین را گرفت شیطنت آمد ره دین را گرفت رسم وفا در همه جا گم شده راه خدا غرق تهاجم شده جلوه مومن شده در کاستی میل جهان رفته به ناراستی آن چه درست است نماید غلط فسق و فجور است فقط روی خط بیشتر اهل زمان خاطی اند انس و شیاطین همگی قاطی اند خوب و بد و نیک دل و اهرمن بر لب شان می رود از حق سخن کیست که فرق حق و...
-
کار آسانی است یوسف را به چاه انداختن
چهارشنبه 13 فروردینماه سال 1399 00:44
کار آسانی است یوسف را به چاه انداختن جرم را بر دوش گرگ بی گناه انداختن آب را گل کردن وماهی گرفتن ساده است بی بهانه می شود جنجال راه انداختن جنگ های خان ومان سوز جهان را می شود با خطای کوچکی فوراً به راه انداختن با نمازی که ریا کاری بود شالوده اش مردمان را می شود در اشتباه انداختن می شود با برق ناچیزی که از سنگی جهد...
-
از زمین و آسمانها گرگ می تازد به دشت
یکشنبه 10 فروردینماه سال 1399 13:30
از زمین و آسمانها گرگ می تازد به دشت گوسفندان در تماشا ، گرگ می تازد به دشت نو شبانها گله را بر حال خود ول کرده اند غافل از احوال دنیا ، گرگ می تازد به دشت گرگها را غفلت چوپان به وجد آورده است از فراسوهای صحرا ، گرگ می تازد به دشت رد خون جاری شده در مرتع سبز چرا مثل باران ، سیل آسا ، گرگ می تازد به دشت بره ها غافل از...
-
رباعی
یکشنبه 10 فروردینماه سال 1399 13:19
از غربت ودرد بی کسی دلگیرم از زندگی بدون تو ، من سیرم در این قفس تنگ که نامش عمر است هر روز هزار مرتبه می میرم !
-
خسته ام ازشهر ، دشت باز میخواهد دلم
یکشنبه 10 فروردینماه سال 1399 13:17
خسته ام ازشهر ، دشت باز میخواهد دلم مُرد روحم در قفس ، پرواز میخواهد دلم چون غریبان وطن گم کرده ام در این دیار خانه بسیار است ، روی باز میخواهد دلم در خیابان جز هیاهویی غلط انداز نیست کوچه باغی غرق در آواز میخواهد دلم هیچکس چو ن آشنایان با دلم بازی نکرد از تبار دشمنان همراز می خواهد دلم در هوای زیر صفرم عاشقی ، یخ می...
-
تا نوگل پژمرده می آرند ، در این شهر
شنبه 9 فروردینماه سال 1399 15:14
تا نوگل پژمرده می آرند ، در این شهر جانهای غم آزرده می آرند ، در این شهر از باغ وطن ، جای گل و لاله و سنبل هی طوطی افسرده می آرند در این شهر انگار قیامت شده ،در صور دمیدند پشت سر هم مرده می آرند ، در این شهر از کارگه کوزه گر دهر دمادم دلهای ترک خورده می آرند ، در این شهر طوفان گل رعنا به زمین ریخت فراوان بس غنچه که...
-
تقصیر کسی نیست که ویروس زیاد است
جمعه 8 فروردینماه سال 1399 17:47
تقصیر کسی نیست که ویروس زیاد است دولت چه کند ؟ بس که بد و لوس زیاد است انگار که درد کورونا شوخی و طنز است چون مشتری جا ده چالوس زیاد است امروز حرام است سفر رفتن وتفریح چون که پس از آن حسرت وافسوس زیاد است بوسیدن عیدانه بود سخت خطرناک زیرا خطر مردن با بوس زیاد است گفتند به ما که همه در خانه بمانید از ترس خطر آدم محبوس...
-
دوست دارم غزل از عید بگویم ، چه کنم ؟
سهشنبه 5 فروردینماه سال 1399 20:20
دوست دارم غزل از عید بگویم ، چه کنم ؟ کمی از این همه تردید بگویم ، چه کنم ؟ دوست دارم که به دیدار عزیزان بروم از بهاری که نخندید بگویم ، چه کنم ؟ به طبیعت بروم تا نفسی تازه کنم با گل از خنده خورشید بگویم ، چه کنم ؟ از پرستوی مهاجر که نیامد امسال مانده در غربت تبعید بگویم ، چه کنم ؟ عید امسال رقم خورده قضا جور دگر جای...
-
نوروز 1399 مبارک باد
سهشنبه 5 فروردینماه سال 1399 20:18
سال ، نو می شود اما دل ما غمگین است عامل این همه غم هدیه نحس چین است نود وهشت پر از مشکل و بدبختی بود سال نو وای که از اول عیدش این است کورونا ریخته بر هم همه سنت ها حفظ جان اهمیتش بیشتر از آیین است چاره تسلیم و رضا هست در این وانفسا آدمی سالم اگر بود ، جهان شیرین است غم اگر هست ، نشاطی به دل آدم نیست خواب خوش حاصل...
-
بمب کووید 19
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1398 23:52
افتاد بر جان بشر مانند اختاپوس از کشور چین بر جهان ، یک درد نا مانوس دردی که دنیا را تکان داد و سرایت کرد انسان به انسان ،منتقل شد نوعی از ویروس بمب « کووید نوزده » از آسمان افتاد پیچید درگوش جهان از مرگها، ناقوس ناچار وقتی پخش می شد در تن دنیا بر کشور ما پاره ای افتاد از آن منحوس ناپاکی خود را به جسم و جان میهن ریخت...
-
کشور محترم چین به خدا ! غم داریم
شنبه 17 اسفندماه سال 1398 22:52
کشور محترم چین به خدا ! غم داریم مرگ تولید نکن ما خودمان هم داریم ! کورونا چیست که تولید و صادر کردی چه کسی گفت که ما دغدغه ای کم داریم ؟ خوردن مار وسگ و سوسک و خفاش ز توست ما برای خودمان بهتر از این سم داریم! جاده ها ، زلزله ، طوفان و حوادث یک سو سکته و مرگ مفاجاة و منظم داریم تازه دشمن که کمر بسته نابودی ماست پی دفع...
-
کورونا آمد و یک عده گرفتار شدند
شنبه 17 اسفندماه سال 1398 22:51
کورونا آمد و یک عده گرفتار شدند ناخود آگاه در این واقعه بیمار شدند چینیان غائله مرگ مهیا کردند باعث و بانی دردسر بسیار شدند کس نفهمید چه کردند که دنیا لرزید ناشر این همه ویروس دل آزار شدند مرگ تولید نمودند و صادر کردند صاحب بیشترین رتبه وآمار شدند یک نفر آمد و ویروس به ایران آورد مبتلایان پس از آن واقعه تکرار شدند کار...
-
گرگها در گله بودند و شبان را خواب برد
شنبه 17 اسفندماه سال 1398 22:48
گرگها در گله بودند و شبان را خواب برد کدخدا در خواب غفلت بود، ده را آب برد خواب خوش با مستی چوپان به هم آمیختند ثروت یک ایل را ، سیل شراب ناب برد هر چه از این ماجرای تلخ باقی مانده بود صبح فردا جای سهم خویشتن ، ارباب برد آن چه از گرگان زیاد آمد به سگها شد نصیب لاشه های نیمه جان و مفت را قصاب برد ده تهی شد از صفای جست...
-
نیمه شب که می شود ما شاعران گل میکنیم
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1398 20:17
نیمه شب که می شود ما شاعران گل میکنیم هر چه بیخوابی رسد با جان تحمل می کنیم عشق را با هر چه احساس قشنگ و دلپذیر جا گزین مستی افیون و الکل می کنیم روح ما چون مست شد گرم سرودن می شویم می سراییم از دل و با جان تغزل می کنیم دختران شعر ما هر چند فرتوتند وپیر با حلول عشقشان حس تکامل می کنیم این غزل گفتن برای هیچکس نانی نشد...
-
همسان سازی حقوق بازنشستگان سیستم بانکی
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1398 20:08
گر حقوق افزون نشد این را به فال بد نگیر با کم خود کن قناعت ، روی از ایزد نگیر آن که دندان می دهد نان می دهد محنت نخور بهر روزی بر دل خود غصه بی حد نگیر قسمت تو هر چه باشد می رسد از خوان غیب گر توانستی و زنگ خانه ات را زد نگیر یک دو روزی بر سر این سفره مهمانیم ما هر چه پیش آید خوش آید توشه جز مقصد نگیر روزی ما بیش از...
-
گر به فرقم می زنی ، شمشیر را از من نخواه
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1398 19:56
گر به فرقم می زنی ، شمشیر را از من نخواه خود فراهم کن ، تفنگ و تیر را از من نخواه اینقدر با من سخن از طعم آزادی نگو گر به زندان می بری ، زنجیر را از من نخواه حکم مشروعیت از هر کس که میخواهی بگیر نامسلمانم بدان تکفیر را از من نخواه جرم لازم نیست تا یوسف بیفتد توی چاه نا برادر چون شدی ، تقصیر را از من نخواه در شب کوتاه...
-
سلامم را اگر پاسخ نمی گویی
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1398 19:45
سلامم را اگر پاسخ نمیگویی اگر سرما لبانت را به پاسخ وا نمی دارد و گرمای نفس های غزل داغت نمی سازد کمی طاقت بیاور تا بهار رفته در هجرت به همراه پرستو ها بیاید از سفر های زمستانی . و آنگه در به روی سینه تنگ تو بگشاید - و گلذانهای خالی از طراوت را صفا بخشد . اگر آن روزها من هم شهود سبز دنیا را - شهادت داد چشمانم سلامم را...
-
تا نیازی هست بر ما چون ، برادر می شویم
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1398 19:31
تا نیازی هست بر ما چون ، برادر می شویم مثل فرزندان یک بابا و مادر می شویم دوستت دارم برادر ، کار بردی می شود خوش قد وبالا و خوش رقص و معطر می شویم بارک ا... ، آفرین ، احسنت ، کاری میکند بر دل مشتاق ما که زود باور می شویم هر گرفتاری که باشد زود باید حل کنیم گرنه مسئول خدای حی داور می شویم بر زمین باری اگر افتاده ، حتما...
-
یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1398 18:48
یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم جایی که خدا خواست و باید نرسیدیم اطراف جهان پرسه زدیم از سر فطرت اما به صفاخانه سرمد نرسیدیم کالای دل خویش نشد تا بفروشیم شهری که دل تنگ بخواهد ، نرسیدیم هر کس به نیاز دل خود دلبر ما شد بر آن که به ما یک دله باشد نرسیدیم گفتیم به سوی سفر مرگ نرانیم بر مخرج این جاده ممتد نرسیدیم هر جا که...
-
این روزها دلهای تنگ و خسته بسیار است
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1398 19:18
این روزها دلهای تنگ و خسته بسیار است از بس که بر دلها غم واندوه آوار است هر کس سرش را در گریبان خودش کرده سر در نمی آری چه کس خواب وکِه بیدار است اینجا گرفتاری فراوان است ، دل مُرده هر کس به نوعی با خودش گرم کلنجار است از بس دل خوش گم شده هر کس که می بینی دنبال پیدا کردن سوزن در انبار است از خانه بیرون می روی تا وا...
-
از کنار یاد تو هر روز من ، رد می شوم
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1398 22:37
از کنار یاد تو هر روز من ، رد می شوم با خیالت راهی رویای مقصد می شوم جذبه یادت مرا حالی به حالی می کند در سماع عشق چون روحی مجرد می شوم دوست دارم بی خیال از خاطراتت بگذرم در گذرگاه تعلق ها مردد می شوم هیچکس حال خرابم را نمی داند ولی خوب می فهمم که دارم باز هم بد می شوم هر چه افکار خودم را از تو خالی میکنم باز درگیر...
-
دلم تنگه ، چه خوب شد که رسید عشقت به فریادم
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1398 00:04
دلم تنگه ، چه خوب شد که رسید عشقت به فریادم رها کردی منو از غصه های این غم آبادم دلم می خواست از این زودتر پیدات می کردم خودم رو سر به رود مهربونیهات می دادم اگرچه عمری عاشق بودم واز راه کج رفتم میون دامن عشق تو اما صاف افتادم چقد بد شد که عشقت دیر احوال منو پرسید حالا که سیل غمها کنده از هر گوشه بنیادم ولی شکر خدا...
-
تقدیم به روح بلند شهید حاج قاسم سلیمانی :
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1398 00:41
با گُل خشم فروخفته ایرانی ها می رود دشمن خونخواره به مهمانی ها وَهم پیروزی و نصرت به سرش افتاده شده مغرور به سرمستی و شیطانی ها چون گمان میبرد از درد فرو می مانیم می زند دست بدین مرتبه نادانی ها عمر این هلهله ها دیر نخواهد پایید می رسد منتقم خون سلیمانی ها شب مستانه کوتاه سحرخواهد شد وای از دردسر صبح پشیمانی ها عاقبت...
-
یاران چرا از حال همیاران نمی پرسند ؟
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1398 00:30
یاران چرا از حال همیاران نمی پرسند ؟ احوال هم را ازسر احسان نمی پرسند ؟ هر کس به راهی می رود از دیگران غافل از لحظه های پر غم هجران نمی پرسند . در روزگار قحطی انسان چه افتاده است ، کز سفره های خالی بی نان نمی پرسند؟ دیوارها سر در گریبان غم خویشند از یاس های مانده در باران نمی پرسند . هم گوهر انسانیت کمیاب تر گشته هم...
-
در سوگ شادروان جمعه ظروفچیان
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1398 00:53
چیزی بگو که حال مرا غم گرفته است چندی دلت سراغ مرا کم گرفته ا ست ما و سکوت و بغض ونگاهی که نا امید در گوشه ای خزیده و ماتم گرفته است با بودنت بهشت کوچک ما هیچ کم نداشت بعد از تو خانه بوی جهنم گرفته است حس میکنم محرم ما زودتر رسید در سینه ام گروه عزا دم گرفته است دیو ارهای خانه کم آمد ، برای سوگ دیوارکوچه هم سیاهی پرچم...
-
زنگوله ها
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1398 00:37
وقتی تو را دارم کنارم حال من خوب است بر شانه ات سر می گذارم ، حال من خوب است دستت که در دست من است آرام می گیرم همراه تو ره می سپارم حال من خوب است وقتی دلم را با تو قسمت میکنم، خوبم از شادی تو بی قرارم ، حال من خوب است لازم نداری چتر در باران لبخندم روی لبانت که ببارم ، حال من خوب است وقتی خدا را شکر ،می بینم به لطف...
-
دل ما صرف شکستن شد و جان صرف عذاب
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1398 21:35
دل ما صرف شکستن شد و جان صرف عذاب به همین شیوه رسیدیم به پیری ز شباب هر که آمد به فراخورد خودش کاری کرد تا بگیرد ز گل حاصل ما عطر و گلاب درد این است که هر کس که ستم بر ما کرد معتقد بود به قرآن و معاد و به حساب با خدا هم به ریا و به دغل تا کردند فارغ از دغدغه یوم تغابن و جواب پشت هر وعده ی شیرین غم تلخی دادند بعد تشویق...
-
در سوگ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
جمعه 13 دیماه سال 1398 18:06
تا سراپای وطن ابری و طوفانی شد آسمان دل ما تیره و بارانی شد آتش یک خبر داغ به جانها افتاد سینه ها سوخته داغ سلیمانی شد دشمن از کینه دیرینه خود وام گرفت مرد میدان وطن سوخت و قربانی شد لعن و نفرین به پلیدان معاصر که چنین عمل و پیشه شان این همه شیطانی شدآه از مزرعه رویش مردان رشید که چنین دستخوش باد پریشانی شد دردها...
-
برای وامی که میخواستند به ما بدهند
شنبه 7 دیماه سال 1398 19:33
منت وام عزیزان زمدیران نکشید منت از آدم بی دغدغه آسان نکشیدبه همان اندک خود قانع و دلخوش باشیدبر دل سوخته تصویر پریشان نکشیدبگذارید که با منصب خود خوش باشنداین همه آه از این سینه بریان نکشیداز طبیبی که نفهمد غم بیماران را گر چه سخت است ولی منت درمان نکشیدبه کباب دل خود جشن بگیرید ولیجگر سنگدلان بر لب و دندان نکشیدشان...
-
من دلم تنگ است میخواهم کمی درکم کنی
شنبه 7 دیماه سال 1398 19:18
من دلم تنگ است میخواهم کمی درکم کنی قبل رفتن دوست دارم تا دمی درکم کنیدرد دل ها با تو کردم تا سبک گردد دلم فکر کردم مثل من اهل غمی،درکم کنی فکر کردم مثل خیلی های دیگر نیستی غیر این بیگانگانی ، محرمی ، درکم کنی با خودم گفتم که تو رودی ، به دریا می روی دل بدان بستم که قدر شبنمی درکم کنیاز لب شمشیر یاران زخمها خوردم ولی...