-
تمامت می کنم در خط پایان تو می میرم
جمعه 20 اسفندماه سال 1400 08:46
تمامت می کنم در خط پایان تو می میرم جلوی چشمهای مات و حیران تو می میرم شکوه آخرین لحظه نخواهد رفت از یادم سرم را می گذارم روی دامان تو ، می میرم سرودم آخرین بیت از غزلهای حضورم را و حالا در پی تکمیل دیوان تو، می میرم برایم زندگی معنای سبز با تو بودن داشت برایت گفته بودم در زمستان تو می میرم نوازش می کنم در آخرین لحظات...
-
از همه کس خسته ام، دیو، پری ،آدمی
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1400 00:10
از همه کس خسته ام، دیو، پری ،آدمی مانده نامردمان ، خسته دورهمی دم ز وفا می زنند ، طایفه بی وفا آن که جفا می کند، دم زند از همدمی صحبت هر مدعی، بوی ریا می دهد رفته از آداب خلق، حرمت کیف و کمی غیر جراحت نماند، در همه سینه ام زخمی زخمی شدم ، با همه محکمی در نفس سوخته ، طاقت فریاد نیست نیش نزن بر دلم، نیست اگر مرهمی سوختن...
-
دوبیتی
جمعه 29 بهمنماه سال 1400 19:28
عاشقت بودم و افسوس که حالی ت نشد مهر من چله نشین دل خالی ت نشد عشق آمدو به سیب دل تو دندان زد هر چه کوشید حریف غم کالی ت نشد . *** برو دنبال عشق دیگری باش پی آرامش و سایه سری باش در این شهرِ خلایق هر چه لایق به فکر یار از ما بهتری باش
-
میلاد مولا امیر المومنین علی علیه السلام مبارک باد
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1400 19:23
تحت عنوان خلافت انحراف ایجاد شد بین مولا و موالی صد شکاف ایجاد شد صد گره در ریسمان امرحق انداختند پیچ و خم ها در مسیر راه صاف ایجاد شد مسند قدرت چنان جذاب بود و دلربا که برای سلطه بر آن ائتلاف ایجاد شد تا علی را بعد پیغمبر به عزلت افکنند در سقیفه جبهه اهل خلاف ایجاد شد امر حق تفسیر شد با رای باطل پیشگان در «حقیقت» تا...
-
سرود پیروزی انقلاب 22 بهمن 1400
شنبه 23 بهمنماه سال 1400 15:29
هوا بوی گلاب و عط .........ر باران می دهد امشب صفا بر آسمان صا..........ف ایران می دهد امشب به شام تار میهن نو.... ر ایمان جلوه بخشیده طلوع فجر بر هر غ ......صه پایان می دهد امشب مبارک باد پیروزی مبارک باد پیروزی شب بیست و دو بهمن خدا زد بر سر دشمن به تکبیر هزاران تن عیان شد مرگ اهریمن مبارک باد پیروزی مبارک باد...
-
آمدی با کبر و نخوت حال داری می روی (سیاست مداران نامردمی))
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1400 23:20
آمدی با کبر و نخوت حال داری می روی بعد چندین فتنه و اخلال داری می روی با شعار نخ نمای حل مشکل آمدی مردم ساده ، شدند، اغفال، داری می روی می توانستی خدا را از خودت راضی کنی دست خالی بعد چندین سال داری می روی تا توانستی به هر شیوه دل آزردی ز خلق بی دلیل و وجه و استدلال ، داری می روی از حقوق حقه اش، هر کس که دم زد،شمر شد...
-
رهنمودی تازه از اهل کرم حس می کنم
جمعه 24 دیماه سال 1400 19:12
رهنمودی تازه از اهل کرم حس می کنم بوی بنزین گران را باز هم حس می کنم صحبت عدل است و برخی تشنه اجرای آن همت اجراش را در هر قدم حس می کنم با گران کردن عدالت خوب اجرا می شود خوبی اش را سالها با پشت خم حس می کنم تا شود هر کس به قدر سهمش از آن بهره مند قطره چکانی فراز ملک جم حس می کنم بس که می گویند ما بنزین مفتی خورده ایم...
-
ما مگر خرد وکلان فرزند آدم نیستیم ؟
چهارشنبه 22 دیماه سال 1400 00:00
ما مگر خرد وکلان فرزند آدم نیستیم ؟ پس چرا در ارث آن حضرت منظم نیستیم ؟ شادمانی ها چرا سهم کسان دیگری است ما ولی جز وارثان درد و ماتم نیستیم عده ای اندک سهام بی شماری می برند عده ای بسیار هم جز وارث غم نیستیم حضرت آدم سلام الله چندین زن نداشت تا بگویم ناتنی هستیم و چون هم نیستیم روی دوش ماست هر چه زحمت ودردسر است وقت...
-
دل خسته ام از این که بگویم به تو هر بار
سهشنبه 16 آذرماه سال 1400 12:44
دل خسته ام از این که بگویم به تو هر بار نگذارکلامت بشود باعث آزار دم می زنی از عشق و محبت ولی افسوس هنگام عمل دشمن دیرینه ای انگار آتش ز لبت می چکد و زهر ز کامت چون باز کنی هر دو لب خویش به گفتار از این همه بی معرفتی در عجبم من کاری که گناه است، چرا این همه تکرار؟ عمری است که دل، سوخته از طعنه مردم تو داغ مضاعف ،به دل...
-
سرود مدرسه غنچه های زندگی شاهرود
دوشنبه 15 آذرماه سال 1400 16:32
دست ها در دست هم با تمام همّ و غمّ روزهای مدرسه از معلم های خوب ....... یاد می گیریم ما درس نون و والقلم . ... درس نون و والقلم درس ایمان درس تقوا پاسداری از ولایت از حرم ...... پاسداری از حرم نردبان علم را با شوق بالا می رویم تا ثریا می رویم تا درخشد در جهان نام بلند شهرمان شاهرود قهرمان بی محابا می رویم ..... بی...
-
پاچه خواری شیوه مردان بی پا و سر است
دوشنبه 15 آذرماه سال 1400 16:29
پاچه خواری شیوه مردان بی پا و سر است خوردن خون برادر، گوشت ِ یکدیگر است ای که نان خانه را با چاپلوسی می بری از دهان سگ گرفتن نان ، و خوردن، بهتر است زن و فرزندان تو نان نجس را می خورند تو گمان داری که پولت پاک و نانت اطهر است چند روزی که سواری روی دوش مردمان جایگاهت ظاهراً از دیگران بالاتر است اسب می تازی به روی جسم...
-
پلکها افتاده بر هم در هجوم گرم خواب
یکشنبه 25 مهرماه سال 1400 14:58
پلکها افتاده بر هم در هجوم گرم خواب آبها دارد می افتد همچنان از آسیاب غالب اوقات گردد لای پوشانی ولی می کند از درزها گاهی خبرها بازتاب روز روشن ثروت کشور به یغما می رود با جفای عده ای زالو صفت ، مومن مآب ارتباط شوم شان آنقدر که گسترده است نیست پاسخگو کسی بر بازرس یا ذیحساب هر که دستش می رسد گازی به ناحق می زند تکه ای...
-
ظاهرا جنگ تمام است نبرد ، اما نه
جمعه 16 مهرماه سال 1400 19:46
ظاهرا جنگ تمام است نبرد ، اما نه شعله های غم این غائله، سرد ، اما نه خانه هایی که تمام پسرانش رفتند از دل مادر دل سوخته درد اما نه بچه هایی که فقط عکس پدر را دیدند در شب حادثه با خویش چه کرد، اما نه از پدر آنچه که دیدند، همین یک جمله است می رود جان ز بدن ، غیرت مرد ،اما نه زیر عکس شهدا جمله زیبایی هست کج شود جاده ولی...
-
ای که در دل هوس بوذر وسلمان داری
جمعه 2 مهرماه سال 1400 23:28
در دل خودهوس بوذر وسلمان داری؟ فکر کردی به خدا هم بده بستان داری؟ شادی از آن که به یکتایی حق معتقدی؟ به خدا و به رسولان همه ، ایمان داری؟ بعد ایمان به خداوند و رسولان خدا التفاتی به دلت جانب قرآن داری؟ به معاد و به قیامت و جزا آگاهی ؟ میل سیر و سفر روضه رضوان داری؟ سخن از دوزخ و جنت چو شود می لرزی؟ دلی از خوف و رجا...
-
روز شعر وادب - بزرگداشت استاد شهریار
جمعه 26 شهریورماه سال 1400 19:55
رادیو ایران ، صدایی گرم، شعر شهریار با صدای حضرت استاد و ضرب آهنگ تار «آمدی جانم به قربانت» چه می گویی به حزن ؟ هر چه دل را می کنی در این حوالی بی قرار «شهریارا بی حبیب خود» چه غوغا می کنی می چکد انگار از هر بند آوایت، شرار در غزل هایت غم آهنگ غریبی خفته است عشق و غم انگار کرده در پناهت ، استتار بر سخن جان دادی و با...
-
27 شهریور روز شعر وادب - گرامیداشت استاد شهریار
جمعه 26 شهریورماه سال 1400 19:42
رادیو ایران ، صدایی گرم، شعر شهریار با صدای حضرت استاد و ضرب آهنگ تار «آمدی جانم به قربانت» که می گوید به حزن هر چه دل را می کند در آن حوالی بی قرار «شهریارا بی حبیب خود» چه غوغا می کند می چکد انگار از هر بند آوایش، شرار در غزل هایش غم آهنگ غریبی خفته است عشق و غم انگار کرده در پناهش ، استتار بر سخن جان داده و با نفخه...
-
چند رباعی
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1400 18:42
با رفتنت از زندگی خود ســـــــــــیـــرم در بـــــــــاغ جَنان هم بروم، دلگیرم چون شمع، نفسهام به یک نخ بند است آرام نفس بکش که من مـــــی میرم ! ___________ توفان شدی و بنـــــــــــد دلم را کندی همراه خودت به ناکـــــــــــــــــجا افکندی بعد از تو کدام غم مرا خواهد کشت؟ عکسی که در آن به روی من می خندی! ___________...
-
خریت و آدمیت
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1400 14:00
در یک تقسیم بدی ساده تمام امورانسانها در جهان هستی تحت دو عنوان کلی قرار می گیرد که سعادت و شقاوت انسان را سبب می شود و من آنها را با تعریف خودم « خریت» و« آدمیت یا انسانیت» نام می گذارم . معنای آن ها هم ، همان معنای عرفی آن است که همگان با آن آشنایی داریم یعنی خریت به معنای انحراف از راه راست و هنجارهای جامعه پسند و...
-
در سوگ مرحوم سید علی زعفری
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1400 01:02
تا که انسان بود ودنیا بوده است آدمی را داغ ها فرسوده است اُف بر این دنیا که با این زرق وبرق با پلیدی شهد آن آلوده است تا گرفتیم انس با اهل دلی رفته و بر درد ما افزوده است هر کسی که رفت آرامش گرفت آن که مانده ، ماندنش بیهوده است آن چنان تلخ است داغ « زعفری » که برایم زهر هم فالوده است زلزله افتاده در ارکان دل روح ما...
-
همه خوابند در این همهمه ، بیدار منم
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1400 20:15
همه خوابند در این همهمه ، بیدار منم در تب و تاب تو و لحظه دیدار، منم انتظاری که به پایان نرسد ، جانکاه است آن که جانش برود در رهت این بار، منم! سخن از عشق تو گفتن نه به این سادگی است آن که عمری است خورَد چوب به اقرار،منم! هر بلایی به سرم عشق تو آرَد ، شادم پیچ و تاب آن که زند بر سر این دار،منم! به کلافی نتوان مشتری...
-
به صدق و صفا آه و آیینه ایم
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1400 01:12
به صدق و صفا آه و آیینه ایم کدورت نداریم و بی کینه ایم نشستیم یک عمر با اهل ذوق خوش و خرم از صافی سینه ایم دل ما بجز عشق دردی نداشت اسیر همان سوء پیشینه ایم به جرم همان مختصر عاشقی همه عمرمان در قرنطینه ایم به تقویم ما شنبه ها گم شده به جایش پر از عصر آدینه ایم طبیبی که ما را بفهمد نبود گرفتار یک مشت بوزینه ایم به...
-
رباعی
شنبه 13 شهریورماه سال 1400 14:45
یک روز قشنگ سهم ما نیست چرا ؟ جز فتنه و جنگ سهم ما نیست چرا ؟ مایی که به چنگال پلنگ افتادیم فریاد تفنگ سهم ما نیست چرا ؟
-
جیب پُر هم عاقبت یک روز خالی می شود
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1400 21:46
جیب پُر هم عاقبت یک روز خالی می شود خالی از هر چه حرامی و حلالی می شود مال دنیا را به دست ما امانت داده اند گر خیانت کرد انسان، گوشمالی می شود تا توانی مال را مصروف کار خیر کن انفقوا مما رزقناکم چه عالی می شود غافل از چرخیدن وارونه دنیا نشو ابر رحمت چون نبارد خشک سالی می شود زندگی هر دم به سوی انتهایش می رود لحظه لحظه...
-
کسی به فکر کسی نیست ، در خیابان ها
شنبه 6 شهریورماه سال 1400 20:38
کسی به فکر کسی نیست ، در خیابان ها خدا کند که نمانی به راه بندان ها به هر طرف بروی ازدحام بی مهری است عجب از این همه غوغا و خواب وجدان ها برو به خانه و در را ببند روی خودت که خیر و عافیتی نیست کنج میدان ها که سالهای درازی است گور و گم شده است صراط راست به پیچ و خم اتوبان ها کجاست مقصد مردم ؟ ، کسی نمی داند به شهر می...
-
پا در هواییم و زمین را سخت چسبیدیم
جمعه 25 تیرماه سال 1400 18:41
پا در هواییم و زمین را سخت چسبیدیم از اسب افتادیم و زین را سخت چسبیدیم! هی مُرده آوردند و ما هم تسلیت گفتیم از زندگی تنها همین را سخت چسبیدیم هستی نمی ارزید به یک عمر جان کندن این خانه چوب و گلین را سخت چسبیدیم میدان جنگی خانمان سوز است این دنیا ماندن در این میدان مین را سخت چسبیدیم تا کام دل گیریم از اغواگری هایش این...
-
دور هم گرد آمدیم و سخت کَل کَل می کنیم
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1400 17:46
دور هم گرد آمدیم و سخت کل کل می کنیم مشکلات خویش را انگار که حل می کنیم از حقوق پایمال خویشتن دم می زنیم ناله و نفرین به هر مسئول انگل می کنیم توی خانه روی مبل راحتی لم داده ایم با فضاهای مجازی کارِ منقل می کنیم توی واتساپ و تلگرام و به هر جا می شود صحبت از هر مشکل و موضوع معضل می کنیم چای می نوشیم و گاهی پُک به قلیان...
-
کی می شود ز چهره بیفتد نقاب ها
سهشنبه 8 تیرماه سال 1400 16:40
کی می شود ز چهره بیفتد نقاب ها افشا شود مرام مخفی عالی جناب ها ؟ آنان که رفته اند پی مصلحت، فرو در جامه وجیه مقدس مآب ها آه از گروه ضاله ظاهر الصلاح با خون خلق کرده محاسن خضاب ها همچون امام زاده والضالین شان را می کشند بیش ز حد نصاب ها از کار خلق غافل و مشغول خویشتن اسباب رنج مردم ودرد و عذاب ها تسبیح شان بلند و به لب...
-
دورم ولی عمق نگاتو خوب می بینم
شنبه 5 تیرماه سال 1400 20:16
دورم ولی عمق نگاتو خوب می بینم حال و هوایی ابری و مرطوب می بینم ابر غمت دارد تو را یک ریز می بارد چتر دلت را بسته و معیوب می بینم مثل گذشته، دوست دارم، محرمت باشم اوضاع را درهم و نامطلوب می بینم این مه که دارد می نشیند بر دل تنگت از ابرهای فتنه و آشوب می بینم ته مانده صبرت برای درد کافی نیست کنج دلت را خالی از ایوب می...
-
رباعی
جمعه 28 خردادماه سال 1400 13:15
رباعی ها : افسوس که عمر من و تو مفت گذشت بی همدم وبی رفیق و بی جفت گذشت تنها و غریب و خسته با بختی که بیدار نبود و دائما خفت ، گذشت Top of Form Bottom of Form ای کاش به ما زمانه فرصت بدهد تا خواندن یک ترانه فرصت بدهد تا یک دل سیر عاشق هم باشیم اندازه یک بهانه فر صت بدهد سروده ( 1399/5/28)
-
نکته ای دارم که مغز عاقلان را کرده ، هنگ
سهشنبه 25 خردادماه سال 1400 14:04
نکته ای دارم که مغز عاقلان را کرده ، هنگ گر چه برخی یاوه اش خوانند و برخی هم ، جفنگ خوان لطفی که خدا تقدیم مردم کرده است پس چرا شهد است سهم عده ای ، باقی شرنگ؟ سفره ها ، که مشترک ، اما گروهی پر ملات باقی مردم چرا ، با قطره چکان و سرنگ سهم بسیاری فقط تاب آوری در مشکلات مردن در زیر بار زندگی ، یا بار جنگ یک طرف ما مردم...