آقای خراسان! مددی کن که حزینیم
درمانده ترین رهگذر کوی زمینیم
شک نیست که تو اهل کرامات عظیمی
ما صفرترین ، صفرترین ، صفرترینیم
در پرتو خورشید رسد ذره به جایی
گر فیض تو یاری نکند ، خاک نشینیم
در جمع محبانت اگر جای نگیریم
از خرمن اقبال چه کس خوشه بچینیم ؟
همسایگی ات فخر بزرگی است به عالم
جز کوی ولای تو مُقامی نگزینیم
امن حرمت را ندهد هیچ حریمی
عمریست که در قلعه امن تو ، حصینیم
تا جان برود بر سر پیمان تو هستیم
هر چند بگویند ، چنانیم و چنینیم
تا حُب تو در سینه ما در غلیان است
آسوده از احوال دم باز پسینیم