-
با تو همیشه حال دلم، خوب می شود
یکشنبه 16 مهرماه سال 1402 14:22
با تو همیشه حال دلم، خوب می شود حتی میان ورطه غم، خوب می شود زنجیر عشق، تا که می افتد به پای دل عاشق دلش قدم به قدم، خوب می شود آدم چقدر، روحیه اش فرق می کند حالش که در هوای حرم ،خوب می شود باران التفات تو را ، می کنم طلب دشتی که تشنه است ، به نَم خوب می شود دردی نشسته بر دل من از محبتت این را بدان کنار تو هم ،خوب می...
-
دوست دارم با دلم گاهی مددکاری کنی
جمعه 14 مهرماه سال 1402 12:25
دوست دارم با دلم، گاهی مددکاری کنی عقل را بگذاری و احساس را یاری کنی آتش از برق نگاهت در وجود من زنی رودی از خورشید را در جان من جاری کنی دستهایم را بگیری در پناه دستهات بی پناهان را دمی، همذات پنداری کنی در حریر گیسوان خود، بپیچانی مرا مست و مدهوشم از آن ،جادوی هشیاری کنی خفته ام هر شب میان هرم رویاهای تو کاش فکر...
-
دلم از هر که بگیرد به تو وا خواهد شد
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1402 22:52
دلم از هر که بگیرد به تو وا خواهد شد اژدهای غم من با تو عصا خواهد شد نفس پاکت اگر در نفس من بدمد این دل مرده به اعجاز تو پا خواهد شد راز لبخند ملیح تو نمی دانم چیست ؟ هر که مجنون نشود، سر به هوا خواهد شد گرهی را که زدی بر دل من باز نکن بادبادک به نخ پاره ، رها خواهد شد عشق، مانند نماز است که ساقط نشود هست بر گردن ما ،...
-
جهان یک روز ناچار است که زیر و زبر گردد
شنبه 8 مهرماه سال 1402 12:01
جهان یک روز ناچار است که زیر و زبر گردد فقط کافی است که خسته تر از این ها بشر گردد کسی باید بیاید تا جهان را منقلب سازد ورق هایی که بازی می شود امروز، بر گردد قواعد ناگهان تغییر خواهد کرد در بازی و هر کس برده تا آن روزها ، بازنده تر گردد شبی دست مشیت باز خواهد کرد درها را که صبح تازه ای در جان عالم مستقر گردد جهان در...
-
عطر تو را نسیم به سوغات برده است
یکشنبه 2 مهرماه سال 1402 23:29
عطر تو را نسیم به سوغات برده است از کربلا گرفته به شامات برده است از رد پای آسمانی تو چیده عشق را بذر بهشت را به ولایات برده است در کنج یک خرابه که از فیض حق شده دارالشفای کل خرابات ، برده است از معجزات توست که طفل سه ساله ای عشاق بی شمار به میقات برده است در بارگاه عرش، خداوند ذوالجلال نام تو را به رسم مباهات برده...
-
تا بشود زخم زبان می زنی
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1402 20:42
تا بشود زخم زبان می زنی بر دل بی تاب و توان می زنی زهر کلام تو بسی جان گزاست عقربی و نیش به جان می زنی با همه ی عیب که در کار توست دم ز عیوب دگران می زنی کور خودت هستی و بینای خلق حرف از اصلاح جهان می زنی درد دلی هر که به نزدت کند تا ابدش زخم به آن می زنی تیغ به روح دگران می کشی ضربه به حال همگان می زنی محرم اسرار مگو...
-
حالم گرفته از همه دنیا ، بیا بریم ( سوگنامه شهادت امام رضا ع)
شنبه 25 شهریورماه سال 1402 11:30
حالُم گرفته از همه دنیا ، بیا بریم بیرون ازین هوای پر از «نا» بیا بریم جایی بریم که حال و هوا ما رِ خُب کنه آلودگی نُباشه به دلها، بیا بریم وا هم بریم مشهد آقا ، امام رضا عرض ادب به ساحت مولا، بیا بریم حتی اگه نشد که بُمانیم، یَه تُوکِّ پا واسه سلام دادن آقا، بیا بریم مایم بشیم زائر دل خسته ی حرم مایَم بشیم قطره به...
-
خالی ز نفسهای تو صبح و سحری نیست (سوگنامه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام)
جمعه 24 شهریورماه سال 1402 15:32
خالی ز نفسهای تو صبح و سحری نیست شک نیست که بی نور تو شمس و قمری نیست هر کس به هدایت برسد از اثر توست بی نور شما کوشش ما را ثمری نیست با این همه در غربت جانسوز بقیع ات از شمع و چراغی سر قبرت اثری نیست آنان که وفادار تو هستند، کجایند ؟ از مرثیه خوانان عزایت خبری نیست ؟ ای سید وسالار جوانان بهشتی امشب به بقیع تو چرا باز...
-
از تو می جویم مدد، مولا مدد (مدح مولا علی)
جمعه 10 شهریورماه سال 1402 21:35
از تو می جویم مدد، مولا مدد گر که خوبم یا که بد، مولا مدد عاشقم اما نمی دانم چه قدر؟ بی حساب وبی عدد، مولا مدد شوق تو هر لحظه در رگهای من همچنان خون می دود مولا مدد بر سر کویت پناه آورده ام ای که دستت می رسد، مولا مدد از کراماتت سخن ها گفته اند جمله ی اهل خرد، مولا مدد در تمام عمر خود نشنیده ام از کریمان دست رد ، مولا...
-
بین من و تو فاصله ها منطقی تر است
سهشنبه 31 مردادماه سال 1402 13:02
بین من و تو فاصله ها منطقی تر است آتش هر آنچه دورتر از پنبه، بهتر است آرامشی بدون دلهره ، پیدا نمی شود باور نکن که قصه ما جور دیگر است گفتم به عشق حال دلم خوب می شود بودن بدون عشق به مردن برابر است! با تو تمام باور من استحاله شد ای وای دل که چنین زودباور است دیگر چه حاجت است که پابند هم شویم کشتی کنار اسکله پابند لنگر...
-
جهان در انحصار دود هم باشد، تو می مانی ( در پاسخ به کافران قرآن سوز)
دوشنبه 23 مردادماه سال 1402 22:46
جهان در انحصار دود هم باشد، تو می مانی میان آتش نمرود هم باشد، تو می مانی تو را آنکس که نازل کرده خود محفوظ می دارد رسوم کافری مشهود هم باشد ، تو می مانی شیاطین جهان چون آتش افروزند و با آنها خود اهریمن مردود هم باشد، تو می مانی نگاه کورها خورشید را هرگز نمی فهمد به چشمانی که قیراندود هم باشد،تو می مانی تو نورلایزالی...
-
به جز مهر علی مهری، به جان و تن نمی گیرم
یکشنبه 15 مردادماه سال 1402 16:35
به جز مهر علی مهری، به جان و تن نمی گیرم سرِ بی عشقِ مولا را، برین گردن نمی گیرم به دامان ولای او زدم من پنجه دل را و تا صبح قیامت هم از آن دامن نمی گیرم نفس جز در هوای صبح دلجویش نمی خواهم به شهری غیر شهرِ یار خود، مسکن نمی گیرم به تصدیق غزل هایم ، ارادتمند مولایم اگر هم پس دهد مولا ، دلم را، من نمی گیرم! به دستم می...
-
محب اهل بیتم، دل از این باور نمی گیرم
شنبه 14 مردادماه سال 1402 14:43
محب اهل بیتم، دل از این باور نمی گیرم سراغ عشق را از منظر دیگر نمی گیرم به وقت آمدن در عمق جان من اذان گفتند به این معنا که دل از آل پیغمبر نمی گیرم به جز مهر علی با مهر دیگر بر نمی تابم دلی را که نثارش کردم از حیدر نمی گیرم اگر صد بار خاکستر شوم در آتش عشقش به غیر از زندگی زان تل خاکستر نمی گیرم صراط المستقیمی غیر حب...
-
شادم که در تمامی اوقات با منی
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1402 22:46
شادم که در تمامی اوقات با منی هنگام ابتلای مهمات با منی در ترس و اضطراب و خطر در کنارمن تا دفع و رفع کل بلیات با منی وقتی که تارهای دلم پیچ می خورد من می شوم به واشدنش مات، با منی با هر اذان به سوی تو پرواز می کنم تا می وزد نسیم مناجات با منی روزی هزار مرتبه که می شوم تمام توزنده می کنی به کرامات، با منی گاهی به شک و...
-
هوای گریه دارُم ،محرمه، عزایه (نوحه سینه زنی به گویش شاهرودی)
جمعه 30 تیرماه سال 1402 14:15
توضیح : وزن عروضی این سروده ، مفاعلن مفاعل- مفاعلن مفاعل می باشد و می توان آن را با ریتم یک ضرب و سه ضرب اجرا کرد. به یاری و توفیق الهی ، در طول تاریخ شاهرود، این اولین نوحه ای است که به گویش شاهرودی سروده شده و به جهت ثبت و ضبط در تاریخ ، تقدیم علاقه مندان می شود، چرا که تا کنون کلیه مراسم مذهبی و حتی سخنرانی ها به...
-
بیامیه محرم ، غم بگته هوا رِه ( شعر عاشورایی با گویش شاهرود زیبا)
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1402 16:06
توضیح: عزیزان غیر شاهرودی برای درک صحیح از این گویش و تلفظ صحیح می توانند به صورت سه ضربی با وزن عروضی : مفاعلن، مفاعل- مفاعلن ، مفاعل قرائت نمایند. بیامیه محرم ، غم بِگِته هوا رِه بیا یه کم به گریه، تازه کنیم دلا رِه هر طرف ولایت ،که هِرِویم عزایه بشناس از این علامت، شیعه مرتضا رِه روضه بخوان که حالم یه ریزه جا بیایه...
-
هر کس به علی مهر بورزد، بُرده (رباعی)
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1402 09:54
هر کس به علی مهر بورزد، بُرده هرگز نشود خسته و دل و آزرده بدبخت کسی که بغض او را دارد کی زنده شود آن که دل او ، مُرده؟
-
از جام ولایت علی سر مستم (رباعی عید غدیر)
جمعه 16 تیرماه سال 1402 12:19
از جام ولایت علی سر مستم مهرش نرود از دل من تا هستم شادم که کسی هست به هنگام ممات چون دید فتاده ام ، بگیرد دستم!
-
رباعی عید غدیر
جمعه 16 تیرماه سال 1402 09:36
با مهر علی ما به جهان آمده ایم یک عمر از او در هیجان آمده ایم بر راستی و درستی اش شکی نیست راهی که تمام عمرمان آمده ایم
-
بیزارم از دنیا برای استرس هایش
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1402 00:18
بیزارم از دنیا برای استرس هایش حیف از تمام روزها که ریختم پایش گفتم که حتماً جلوه های خوب هم دارد روزی می افتد پرده ها از روی زیبایش قدر تمام عمر کوشیدم و جان کندم شاید ببینم عاقبت روی دلارایش هر چه جلو رفتم چو سایه دور شد از من هرگز نشد کوتاه قدری از درازایش عمر خودم را مفتی مفتی هدر دادم بانگ دهل از دورها خوش بود...
-
خورشید سر برآورد، از مشرق نبوت ( عید غدیر )
سهشنبه 13 تیرماه سال 1402 17:05
خورشید سر برآورد، از مشرق نبوت در حجةالوداع سال دهم ز هجرت فرمان حق چنین بود ابلاغ کن محمد بالا ببرعلی را، بر منبر امامت خاموش گر نشینی ، راه تو می شود گم تکمیل دین نگردد الّا به این رسالت از دشمنان نترس و اعلام امر ما کن ما حافظ تو هستیم ، از مکر این جماعت در واحه غدیر خم در هوای سوزان هنگامه ای به پا بود، چون لحظه...
-
عید غدیر مبارک(رباعی)
سهشنبه 13 تیرماه سال 1402 14:45
شادم که مرا هست دلارام علی آغاز و ادامه و سرانجام ، علی بر لوح وجودم قلم عشق نوشت: آقام محمد است و مولام، علی!
-
گاهی برای گفتن، یک حرف هم زیاد است
شنبه 10 تیرماه سال 1402 00:11
گاهی برای گفتن، یک حرف هم زیاد است وقتی مخاطب ما ، گوشش به دست باد است دیدم حواس پرت است ، دل را به هر که دادم هر چینی شکسته، محصول اعتماد است آداب مهر ورزی ،خواهان ندارد امروز بازار با وفایان ، این روزها کساد است صدق و صفا ندیدم ، در ازدحام این شهر بس خنده ها که عمقش دریایی از عناد است! از بس که ساده بودم ، دنبال عشق...
-
عشق تو درون مایه شاعر شدنم بود
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1402 14:02
عشق تو درون مایه شاعر شدنم بود انگار که از روز ازل در بدنم بود بازار غزل گرم شد از هرم حضورت خورشید نگاه تو میان سخنم بود هنگام تماشای تو سرخورد دل من افتاد در آن جاذبه که راهزنم بود رسوای جهان گشتم ازین عشق مجازی رسوایی ام از پارگی پیرهنم بود حاجت به کسی نیست که نفرین بنمایی این آتش جانسوز از اول به تنم بود مجنونی من...
-
می رود در کار عشقت هستی ناقابلم
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1402 22:47
می رود در کار عشقت هستی ناقابلم حال خوبی می دهد دیوانه بودن بر دلم دوست دارم با تو باشم تا ابد در یک قفس تا که تنها در بهشت عدن باشد منزلم گیسوانت را رها کن روی امواج نسیم تا بگیرد بوی گلهای بهاری محفلم گاهی از عطر دل انگیز رها در جامه ات شور عرفانی بده بر خلوت بی حاصلم دستهایم را بگیر و دور اندامم بپیچ تا کند تلفیق...
-
پوزش و عذر خواهی
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1402 15:21
با سلام و درود بر همه بازدیدکنندگان عزیز وبلاگم، از این که نمی توانم صدای غزلهای با گویش محلی را پست بگذارم متاسفم. همه دوستان می دانند که اشعار محلی اگربدون صدا باشد نه تنها برای کسانی که با آن گویش بیگانه اند بی لطف و دشوار خواهد بود بلکه بسیاری از کسانی هم که اهل همان گویش هستند در قرائت آن سروده ها دچار سختی...
-
من شاهرودی ام و همین اعتبارمه ( با یکی از گویشهای شاهرودی)
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1402 15:09
من شاهرودی ام و همین اعتبارمه هر چند مملکت همه شهر و ، دیارمه شهری قشنگ و خاطره انگیز و دلربا کوه و کویر و جنگل و دریا ، کنارمه از دین من نپرس، فقط انقده بدان عشق علی و آل محمد شعارمه یگ نعمت عظیم خدا داده که نگو از بس که لطف خاص خداوند یارمه نزّیک مشهدم، دو قدم مانده تا حرم همسایه امام رضا، افتخارمه هر وخت دلم مگیره...
-
هخوام برم ازین شهر، به قولی جیم هاباشم (غزل با گویش شاهرود زیبا)
سهشنبه 2 خردادماه سال 1402 22:20
هُخوام برم ازین شهر، به قولی جیم هاباشم هر چی دارم هادنم ،بی زر و سیم هاباشم بار سَفِر دِوِندم ، برم یه جای عالی خدا بُوخوایه مشهد، برم مقیم هاباشم امام هشتم ما ، خیلی مِیمُن نوازه نوکر اون امام ،خب و کریم هاباشم اذنم اگه هادنه، هر رو برم زیارت نِبیله واز دچار ، غصه یو بیم هاباشم! صحن و سِراشه جارو، کنم به میل و رغبت...
-
تا باقیات صالحاتی هست، دریابیم
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 22:03
تا باقیات صالحاتی هست، دریابیم هنگامه صوم و صلاتی هست، دریابیم بذر محبت در قلوب خسته بنشانیم در دل چو شوق انبساطی هست ، دریابیم راهی دراز و پر خطر در پیش روی ماست تا فرصت راه نجاتی هست دریابیم یک روز حتما تشنه خواهد شد لبان ما حالا اگر آب حیاتی هست ، دریابیم همراه ما در وادی حیرت که خواهد بود؟ تا راههای ارتباطی هست،...
-
بوی بنزین گران را باز هم حس می کنم
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1402 18:40
رهنمودی تازه از اهل کرم حس می کنم بوی بنزین گران را باز هم حس می کنم صحبت عدل است و برخی تشنه اجرای آن همت اجراش را در هر قدم حس می کنم با گران کردن عدالت خوب اجرا می شود خوبی اش را سالها با پشت خم حس می کنم تا شود هر کس به قدر سهمش از آن بهره مند قطره چکانی فراز ملک جم حس می کنم بس که می گویند ما بنزین مفتی خورده ایم...