چکاوک ها

چکاوک ها

من محمد حسین حسنی ، شاعر ، نویسنده
چکاوک ها

چکاوک ها

من محمد حسین حسنی ، شاعر ، نویسنده

درد در جان ودلت بود نهان، من دیدم



درد در جان ودلت بود نهان، من دیدم  

هر چه کردی ننمایی تو عیان، من دیدم

 

آتش حادثه در جان  تو افروخته بود         

شعله می کرد درونت فوران، من دیدم 

 

سوختن ناله و فریاد زدن هم دارد               

طی این مرحله را  در دگران، من دیدم

 

تو به خود از اثر درد نمی پیچیدی              

تا مبادا بشوم دل نگران ، من دیدم

 

آتشی که به نیستان برسد، واویلاست           

ندهد بر تر و  بر خشک امان ، من دیدم

 

کم کم از رشته هستی ت  نخی باقی ماند      

که نمی کرد تو را وصل به جان، من دیدم

 

کوله بار سبکت را سحری  بر بستی          

اندکی مانده به هنگام اذان، من دیدم!

 

معنی فاجعه را خوب،  به من فهماندی       

ناگهان آنچه نگنجد به بیان ، من دیدم

 

فکر اسباب سفر را همه جا می کردی        

اولین بار تو را ، بی چمدان  من دیدم

 

شب و باران و دل تنگ و غم بی پایان       

همه ی آنچه دهد از تو نشان ، من دیدم

 

بعد تو باقی این قصه سراسر تلخ است       

باقی اش را تو نیاور به زبان ، من دیدم!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد