یک فنجان چای برایم می آوری
و طعم تلخ شکلات نودو نه درصد اخمهایت را
جرعه جرعه فراموش میکنم
فال چای برایت میگیرم و میخوانم :
متولدین مرداد میتوانند هم گرم باشند و هم سرد
هم بسوزانند و هم بسوزند
بسته به این است که :
متولدین شهریور چگونه سکوت صبورانه شان را بشنوند
چگونه چترهایشان را در باران تند خواسته های منطقی آنان بگشایند
و چگونه چشمهای مهربانشان را با واقعیت هایی زلال شستشو دهند
و با خودم می اندیشم که :
نه سکوت و نه فریاد هیچکدام نمیتواند شیرینی خمار پلکهایت را که گاهی برایم نازک میشوند
از من بگیرد
آخر گاهی دلم بچه میشود و بهانه ات را میگیرد
و تو به من میفهمانی چقدر نیازمند نازت هستم !