در اوج عزت و شرف وغیرت و شعور
جان داد در کنار شط آن تشنه صبور
گیرم فرات مهریه مادرش نبود
غیرت نداشت آب کند بر لبش عبور؟
سهمی نداشت کامش از آن جاری زلال
مهمان مگر نبود بر آن قوم پر غرور؟
حتی هنوز شهره مهمان نوازی اند
اسلافشان چگونه رضا شد بر این قصور ؟
چندین هزار وحشی بی دین بی شرف
در بین شان نبود یکی آدم غیور؟
تا رو به قوم خود کند و بانگ برکشد
ای قوم روسیاه چرا این چنین جسور ؟