بس رنج که از عشق تو دیدم، به چه قیمت؟
حرف از همه شهر شنیدم، به چه قیمت؟
تا جان تو را غصه و اندوه نگیرد
از هستی خود دست کشیدم، به چه قیمت؟
جان کندم و شد باغ خزان دلت آباد
گاهی گلی از وصل تو چیدم، به چه قیمت؟
هر کس به تمنای کسی داعیه ای داشت
من هم به وصال تو رسیدم ، به چه قیمت؟
شمعی شدم و نور به شبهای تو دادم
هی سوختم و پات چکیدم، به چه قیمت؟
نه رو به وطن دارم و نه طاقت غربت
بس رشته الفت که بریدم، به چه قیمت؟
بر میله عشق تو، میان قفسی تنگ
بیهوده به هر گوشه پریدم، به چه قیمت؟
رفتی تو و در لاک خودم گوشه گرفتم
از خویشتن خویش رمیدم ، به چه قیمت ؟
رد شد خر تو از پل و من آن ور آبم
گیرم که از این ورطه رهیدم، به چه قیمت؟