چکاوک ها

چکاوک ها

من محمد حسین حسنی ، شاعر ، نویسنده
چکاوک ها

چکاوک ها

من محمد حسین حسنی ، شاعر ، نویسنده

گفتم چه خبر ؟ گفت غمم بی نانی است



گفتم چه خبر ؟ گفت غمم بی نانی  است

بعد از غم نان ، غصه بی دندانی است

 

گفتم که تو هیچ ، دیگران را چه شده؟

در چهره شان نشان سرگردانی است!

 

یک خنده ی ریز و تلخ تحویلم داد

یعنی که گناه تو فقط  نادانی است !

 

یعنی که مگر خبر ندادند تو را

حال دل شهر و مردمش،  طوفانی است؟

 

آلودگی از حد خودش  رد شده است

رنگ افق آبی ، بادمجانی  است

 

هم گرد و غبار و دوده  غوغا کرده

هم  قحطی برف و سال بی بارانی است

 

هم کسری آب و برق و گاز و بنزین

باقیش هم آنچه راخودت میدانی است

 

اما ز گرانی چه بگویم با تو

در نقطه انفجار و بحرانی است

 

تا حال کسی نشد ، مهارش بکند

حال آن که مهارش به همین  آسانی است!

 

گفتم که مگر تو راهکاری داری؟

در دست  تو راه چاره و درمانی است؟

 

با جدیت تمام رو کرد به من

هر کس که  به دنبال  سر وسامانی است

 

سر را بگذارد و بمیرد ، آرام

بعدش همه چیز مفتی و مجانی است!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد