بهای روزی ما را ، تو با رفتن به ما دادی
نمیشد کاش نانی که تو از معدن به ما دادی!
برای لقمه ی نانی زدی بر عمق کوهستان
ولی آتش گرفتی، اتشی روشن به ما دادی
مگر ما خارج از حد توانت خواستیم این بار؟
چرا این دفعه قوت از پاره های تن به ما دادی؟
قناعت پیشه میکردیم و خوش بودیم همراهت
چرا با رفتنت یک حس نا ایمن به ما دادی؟
طنین ضجه های تلخ ما پیچیده در هر سو
چه کردی با خودت که این همه شیون به ما دادی؟
به زودی می روی از یادها تا معدنی دیگر
تو هشدار « زمستان یورت »را قبلاً به ما دادی*
ولی گوش کسی هرگز بدهکار شماها نیست
فلک اُف بر تو که دو گوش از آهن به ما دادی!
هیاهو چند روزی هست و هر کس می رود سویی
تو هم کنج مزارت در طبس مسکن به ما دادی
دوباره چند روز بعد معدن باز خواهد شد
که خواهد دید که یک داغ مرد افکن به ما دادی!
· زمستان یورت: معدنی در نزدیکی شاهرود در شهرستان آزادشهر که در سال 1399 در حادثه ای مشابه 43 نفر از هموطنان در آن جان خود را از دست دادند.