به زن مارت نگو مامان، که او مامان هِننباشه
شبیه پای مصنوعی که اون فرمان هِننباشه
نگو به زن پییر بابا، که بابا حرمتی داره
کتاب قصه ی تو مصحف و قرآن هِننباشه
نکن غفلت طریق احترام و مهرورزی رِ
که هر کی بی ادب هابه، دگه انسان هِننباشه
مبادا خار دُکاری جای گل مین گلستانت
که محصول گلاب از خار و خارستان هِننباشه
بِنای مهرِبونی وا همه بگذار و خوش بُگذر
کنار رود آدُم تُشنه ی باران هِننباشه
پییر و مار اما واژه هایی بس مقدس هست
که هرگز هیچ کس همپایه ی آنان هِننباشه
همیشه محترم بشمار فامیل مجازی رِ
بدان داماد اما پاره ای از جان هننباشه
بنای سسته حتی یک نسیمم، سخت هِلرزانه
ولی مَحکَم که باشد دستخوش طوفان هِننباشه!