حضرت علی علیه السلام فرموده اند :
" بهترین شیوه زندگی ، زیستن در مرز فقر و استغناست "
کوهی را در نظر بگیرید که یک سوی آن فقر و سوی دیگر ثروت است ، با توجه به کلام فوق بهترین جای آن قله است یعنی خط الراس که نه دردسر های فقر را دارد و نه مشکلات ثروت را .
و لازم به گفتن نیست که هر کدام از فقر و غنا مشکلات خاص خود را دارد و کسی که در مرز قرار دارد و به اصطلاح بالانس است در بهترین وضعیت قرار دارد .
, نیز فرموده اند : " خیر الامور اوسطها "
و نیز فرموده اند که : " عن الیمین و عن الشمال مضله و طریق الوسطی هی الجاده "
چپ روی و راست روی گمر اهی است و میانه روی راه درست است ، که گرچه در باره درست زندگی کردن گفته شده و اینکه انسان باید متعادل باشد اما در باره اقتصاد زندگی نیز میتواند به کار آید و می توان آن مضمون را با موضوع سخن مرتبط دانست .
در قران کریم همچنین در باره میانه روی و اعتدال آیات چندی نازل شده است که از جمله آنها میتوان به آیه 143 سوره بقره اشاره کرد .
گر چه داشتن ثروت و مال فراوان فی نفسه توانایی استفاده از آن را در راه خیر و امور خداپسندانه به انسان می دهد ، اما نباید فراموش کرد که عوامل فراوان دیگری نیز در آن هنگام به عنوان مانع عمل می کنند و باعث می گردند که ما نتوانیم از آن ثروت برای امور خیر بهره برداری نماییم .
نفس مالکیت خود بخود در ذهن هر انسانی انحصار ایجاد کرده و نوعی خودخواهی ایجاد میکند و سبب میشود مالک تنها خود را مجاز به استفاده از مالی که مالک آن است بداند و دیگران را در بر خورداری از آن مال محق نداند .
شعار " در حقیقت مالک اصلی خداست " گرچه حقیقت دارد اما واقعیت ندارد یعنی در عمل کسی که این شعار زیبا را به زبان می آورد حقی برای دیگری در آن " مال خدا " قائل نیست .
عوامل فراوان دیگری در این زمینه وجود دارند که جلوی انسان را می گیرند تا مالی را که دارد صرف خدمت و بهره برداری در امور عام المنفعه نکند ولی ما کاری به آن نداریم و این مختصر را برای کسانی گفتیم که به شکلی شعار گونه داشتن ثروت بیشتر را برای خودشان مترادف و مصادف با خیر بیشتر می دانند و معتقدند اگر ثروتمند شدند قطعاً انسانی دست به خیر خواهند بود حال آن که چنین عقیده ای را برای دیگران ندارند و سایر ثروتمندان را افراد خیری نمی دانند
در اینجاست که باید گفت :
نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
حضرت رسول گرامی اسلام فرموده اند :
" افضل الناس ، انفعهم للناس " یعنی گرامی ترین افراد نافع ترین آنها برای دیگرانند و در اینجا می توان گفت ثروتمندی که انفعهم للناس باشد ثروتش او را به کمال خواهد رسانید و چه زیبا و دلپذیر است چشمه ای که زلال خود را به تشنه کامان ببخشد و گر نه بخیلی که همه چیز را برای خود می خواهد چه چیزی جز آثار بخل برایش خواهد ماند ؟
بنابر این می خواهم نتیجه بگیرم که برای انفعهم للناس بودن و در نتیجه افضل الناس شدن ، نیازی به داشتن مال و ثروت فراوان نیست که مالک آن در معرض آفات فراوان توانگری خواهد بود و معتقدم کسی که در مرز فقر واستغنا زندگی می کند توانایی بیشتری برای فایده بخشی به دیگران دارد زیرا
نه قید و بند های فقر او را به خود مشغول می دارد و نه آفات توانگری بیمارش می سازد و از سوی دیگر همه خیر و برکتها در ثروت نیست و همه توانایی های خدمت به دیگران با داشتن مال بیشتر محقق نمی گردد .