در غربت این سینه دلم آه که تنگ است
هر روز به شوق تو دلم گوش به زنگ است
چه جمعه و چه شنبه تو را چشم به راهم
روزی که خبر از تو بیاید ، چه قشنگ است
دنیای بدون تو ، خرابیست ، غم آباد
شهریست پر از شیشه که در خدمت سنگ است !
دنیای عروسک زده پر زر و تزویر
هر گوشه آن گوشه ای از شهر فرنگ است
عطر نفست کاش در این خانه بپیچد
یاس دل ما سوخته آتش جنگ است
احساس نکن یار و مدد کار نداری
آقا بلد راه به غیر از تو نداریم
بی همرهیت تا به ابد قافله لنگ است !
برخیز که با آمدنت جشن بگیریم
آغاز تو میلاد بهاری همه رنگ است !