جهان دور وبر را خوب دیدیم
به کارش چرخه ای معیوب دیدیم
به جای خدمت از خدمتگزاران
میان چرخ مان هی چوب دیدیم
کسی که حرف حق می زد همیشه
به زندان رفته و مغضوب دیدیم
میان آستینِ حرف زن ها
همیشه دسته جاروب دیدیم
خیانت کارها را بر سر کار
به رسم رابطه منصوب دیدیم
نگهبان ها شریک دزد بودند
امانت دار را مغلوب دیدیم
بنای استواری هر کجا بود
به دست مفسدان ، مخروب دیدیم
اگر حرف درستی هم شنیدیم
ز تاثیر می و مشروب دیدیم
به جای حکم بر مبنای انصاف
به رای حاکمان سرکوب دیدیم
نه یوسف بود در فرمانروایان
نه در اطراف شان یعقوب دیدیم
به نام دین حسین را سر بریدند
و عیسی را اگر مصلوب دیدیم
هر آن که ظاهراً وارسته تر بود
به دنیا بیشتر مجذوب دیدیم
به دنبال حقیقت هر چه گشتیم
نشان از فتنه و آشوب دیدیم
عصای کورها را هم ربودند
جلوی پای آنان جوب دیدیم
چماقی را عدالت نام دادند
که از آن خلق را مضروب دیدیم
فقط ظلم و فقط ظلم و فقط ظلم
به قانونهای نامکتوب دیدیم
خلاصه ما در این عصر طلایی
چه عنصرها که نامطلوب دیدیم!
هر آن کس که به ظاهر اهل حق بود
به شیطان بیشتر منسوب دیدیم
از این گندم فروشان دروغین
فقط ما جویِ نامرغوب دیدیم
همه در ادعا پاکیزه بودند
ولی ما خشتک مرطوب دیدیم!