چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

ابراهیم و نمرود

بگم که دوستت دارم  ،     به من میگی کمی زوده 

بگم با من بمون میگی ، که فرصت ها چه محدوده  

 

بگم واست می میرم من ، بهم می گی بمون  واسم   

نه میگی عاشقم هستی  ، نه می خوای باشی آسوده   

 

بهت میگم بذار دستت  ، توی دستای من باشه ! 

بهم میگی خدا مرگم ،  کجا این جوریا بوده ؟  

 

خلاصه هر چی من می گم  ، جواب سر بالا می دی  

حالا میفهمم اینکه ، روی  آتیش  ،  واسه چی دوده !   

 

تو این دنیا نفهمیدم ، دو دو تا چند تا می شه ! 

به ما که می رسه پاسخ ، همیشه چند تا بوده !   

 

نمی خوام که گله باشه ،  دلم می گیره عشق من ! 

گله کردن برام سخته  ،  برام خیلی غم آلوده !  

 

اگه باید بسوزم من  ، دیگه تعارف برای چی ؟ 

که ابراهیم دل عمری ست ، در  آتیش نمروده !

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد