چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

دوبیتی



گرفته دشمن جانی به چنگم     

برای چه نباید من  بجنگم؟

صِدای من  به جایی قد نمیده  

جواب بهتری می ده تفنگم!

===

هِننتانم بگیرم از تو مِن، دل       

عجب کِردی به قلب مِن، تو، مِنزِل

هِمِندازه به چا(ه)، دیوانه سنگی       

هِننتانن کنن بیرون، صد عاقل!

چند رباعی



بی تو همه منظره ها دلگیر است        

پای همه عشاق تو در زنجیر است

شک نیست که در راهی و خواهی آمد    

افسوس برای خیلی از ما، دیر است!

===

یک عمر نشسته ام به من سر بزنی  

بر خانه کوچک دلم در بزنی

ترسم که سرم گرم به کاری باشد    

لبخند به یک عاشق دیگر بزنی!

===

جان همه عاشقان به تن می آید   

روزی که بهار در چمن می آید

تا بوی حضور او بپیچد درباغ      

هر غنچه به قصد وا شدن می آید

دوازده رباعی برای غزه مظلوم


هر کس که به اسم ورسم انسان باشد      

باید ز غم غزه پریشان باشد

خاموش نشستن و تماشا کردن             

تشویق وحوش تیز  دندان باشد !

===

فریاد جهان به مرگ و ویرانی کو؟      

ایستاده جلوی دشمن جانی کو ؟   

جایی که دوملیارد مسلمان داریم         

پیکار به آن مرام شیطانی کو؟

===

 منشور حقوق بشر امروز کجاست؟     

در ماتم غزه جگر سوز کجاست ؟

هر کس که   زن وزندگی وآزادی      

می گفت ، همان آدم   پفیوز، کجاست؟  

===

 انگار بشر میان چاه افتاده!              

یا در ره تبعید به   ماه افتاده !

در غزه که سیل خون به راه افتاده!      

در فاز تماشا و  نگاه افتاده !

===

انسان ! به تماشای وقایع ننشین          

در حسرت انتقام صانع ننشین

فریاد  به مظلومیت غزه بزن           

خاموش به جریان فجایع ننشین!

===

هر کس که به نفس او کمی  وجدان نیست   

شایسته نام و واژه انسان نیست!

بر حالت غزه دل آدم که نسوخت          

جز طایفه دو پایی از حیوان نیست!

=== 

در غزه طلیعه  قیامت برپاست!    

عرشی به بلندای  کرامت برپاست!

از بس که به سمت آسمان خون پاشید  

تندیس بلندی از شرافت برپاست!

===  

من مفتخرم به عهد و  هم پیمانی    

دل سوخته ی غزه ، ولی ایرانی       

راهی به نبرد دشمنان می خواهم   

تا کی به حصار مرزها ، زندانی؟

===

خشکیده چه خونها که به دیوار بشر   

از نوع فلسطینی و   جاهای دگر

حق است  بمیرد از خجالت آری   

هر کس به دلش نیست از این داغ ، شرر!

===

در بیشه غزه  هر که درگیر شود            

تا عقل بیاید به سرش،  دیر شود !  

هر گرگ درنده ای ز جان سیر شود       

مقهور به سر پنجه این شیر شود!

===

شایسته نام آدمیت باشید!   

یک ذره فراتر از جماعت باشید!

از مردم بی گناه خون می ریزند !  

بر مبل نشسته اید ؟ راحت باشید!

===

دستم چو نمی رسد چه باید بکنم؟

از دور به جز رصد، چه باید بکنم؟

وقتی که کسی به خاک وخون می غلطد

جز گریه ی بر جسد، چه باید بکنم؟


 


 

چند دوبیتی عاشقانه



نپرس از من چطوره کارو بارت   

بده یا خوبه روز و روزگارت

تو که رفتی، ولی من سالها هست    

نشستم پای چشمان خمارت!

 

+++


دلم بعد  تو آرامش نداره          

به طبع من غزل جوشش نداره

پر از ابره همیشه آسمونم        

ولیکن همت   بارش نداره!


+++

 

برای من نگیر اینقد قیافه      

که بد جور می شم از دستت کلافه

اگه دوستم نداری عیب نداره    

نبر بازی رو تو وقت اضافه!


+++

 

پس از تو دیگه دلتنگ که باشم؟  

زمین خوردم، نمی تونم که پا شم!

در انداختی منو با عشق و رفتی     

نگفتی که نمیتونم رها شم؟

چند رباعی

بگذار که دستم به تو گاهی برسد                

هر روز که نه ، ماه به ماهی برسد

کم از تو چه می شود که بر دل تنگی          

پیغام وصال تو پگاهی  برسد!


+++

 

رفتم به تو نزدیک شوم، دور شدم        

پوزش که به عصیان تو مشهور شدم

با خوردن سیب چون که طوریم نشد   

بر خوردن گندم تو مغرور شدم!


+++

 

هر بار  خطا کردم و تو بخشودی        

بر ساحت آلوده من پالودی

از لطف تو کم نشد به هر حالت من   

با هر بدی ام ، تو بر کرم افزودی !

چند رباعی برای غزه مظلوم


ای غزه چه استقامتی داری تو    

بر کشته شدن چه طاقتی داری تو

هر روز تو را ذبیح خود می سازند  

چه حنجر بی نهایتی داری تو !


===


من مطمئنم که جنگ را خواهد برد    

این  بازی با تفنگ را خواهد برد

در جام جهانی که به راه افتاده     

او نام بدون ننگ را خواهد برد


===

 

در غزه پرنده پر نباید بزند     

خورشید وسپیده سر نباید بزند

اندیشه کور دشمنان می گوید   

در شام کسی سحر  نباید بزند !


===

 

این شهر  به خون مردمش  گل شده است      

دریای بدون مرز و ساحل شده است

هر کس هوس شنا در آن را دارد           

عقل از سر او بدان که  زایل شده است!


===


با ناز وکرشمه جنگ آغاز نشد      

این جبهه برای هوسی باز نشد

یک عمر غرور غزه را له کردند     

یکباره کسی وارد این فاز نشد!


===

 

ما غزه بعد جنگ را می سازیم       

این خفته به خاک و سنگ را می سازیم

در  حنجره کوچک هر کودک او    

یک تونل پر تفنگ را می سازیم !


===

 

 با تانک و نفر بر از گلویش رد شد    

یک گوشه نشسته ، او ز  رویش رد شد

پر کینه و بغض و بی نهایت خونسرد        

انگار که از نعش هوویش رد شد!


===

 

زیر شنی تانک تمامش چسبید       

گرمای جنازه ها  به کامش چسبید

تا لقمه به دور دهنش می چرخید     

یک بمب  به لقمه حرامش چسبید!

 

 

با نازنینی مثل تو میشه مگه بد بود؟



با نازنینی مثل تو میشه مگه بد بود؟

باید به هر چه مهربانی ها مقید بود!


باید تو را عاشق شد و مانند گل بویید

باید به عشق هر کسی جز تو مردد بود!


از بس که  کامل میشه آدم در کنار تو

 هرگز نمیشه فکر یک عشق مجدد بود!


کمتر کسی میتونه از تو خوبتر باشه

در فکر معیار جدیدی با تو باید بود


 شاید  بشه که زندگی رو دور زد از نو

دنیا برای ما همیشه خط ممتد بود


من با تو می خوام که بمونم تا خدا باقی است

ای کاش می شد با تو در  حبس موبّد بود!






برایم بوسه ای بفرست


برایم بوسه ای بفرست، تا دل گرم تر باشم

کمی در سختی این روزهایم، نرم تر باشم


در آغوشت کشیدن را ، دل من سخت می خواهد

اجازه می دهی تا اندکی بی شرم تر باشم؟