چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

دوبیتی

 

محرم و صفر از بین ما رفت

غم و اندوه از آل عزا رفت

بزن بشکن که فردا روز عیده

خدا را شکر که رنج و بلا رفت

کُل کبوتران جهان صف کشیده اند

 

دورم ولی هوای تو را  می کشم نفس 

         در من مباد  غیر هوای تو  هیچکس

دارد  امید نازک من پاره می شود       

             خود  را به سمت من بوزان قدر یک  نفس

تنها نه من که عشق تو در سینه منست  

             بلکه تویی در عالم ایجاد ،  مُلتَمَس

دارد زمانه جان  مرا سخت می مکد

              ترسم ز کام  او رود این  طعم تند وگس

 از شام بی ستاره دنیا دلم گرفت   

             تا کی حجاب میکنی ای  صبح دیر رس   ؟

کو جمعه ای که آمدنت وعده شد به ما ؟ 

            آغاز انتفاضه آن صبح بی قفس

کُل  کبوتران جهان صف کشیده اند

             تا در هوای آبی تو  جان دهند وبس 

حس عاشقی

عاشقی حس عجیبی  است که در اینجا نیست  

   مثل بوییدن  سیبی است که در اینجا نیست      

سوز وسازی که در این چند غزل می بینی

قصه  مرد غریبی است که در اینجا نیست

دل بیمارمن از آدمیان نومید است 

  سخت  محتاج طبیبی است که در اینجا نیست

به تمنای تو با رنج جهان خو کردم  

بهره ام حظ  و نصیبی است که در اینجا نیست

در دلم درد شب آخر یک اعدامی است

خواهشم ، صبر وشکیبی است که  در اینجا نیست


پس از این حادثه دنبال نشانی م  نگرد  

گور من زیر صلیبی است که در اینجا نیست 

کربلا برویم

 کاش با هم به کربلا برویم


یا نه هریک جدا جدا برویم


به زیارت اگر نشد که نشد


جنگ با دشمن خدا برویم


تا دم مرگ داعش ملعون


عشق را تا به انتها برویم


زندگی غیر عشق چیزی نیست


دست خالی نگو کجا برویم ؟


فرصت عاشقی همین حالاست


از کفت میرود . بیا برویم


دست من را بگیر در دستت


همتی کن جدا چرا برویم

دوبیتی

مرا با خیال خودت گرم کن 

     بپیچان به   شال خودت گرم کن

     زمستان سختت مرا میکشد      

 ببر زیر بال خودت گرم کن  !

دوبیتی

ننه سرما ! سلام اینجا چه سرده 

نمیدونی هوات با ما چه کرده 

برا چی میکنی اوقات تلخی ؟

عمو نوروز کجاست دورت بگرده ؟


              **********


زمستون ، منقل وآتیش عزیزه

بخاری ، گازی  و نفتیش  عزیزه

هوای شهر ما که زیر صفره 

سفر سمت جنوب و کیش عزیزه 


          **********


دل ما بی حضورت ، سوت وکوره 

یه روستا ، پشت قافه ! دورِ ، دوره

درسته  چیزایِ  قابل  نداره 

دل مرداش ، ولی عین بلوره !

دوبیتی های زیر صفر

زمستون  چای و  کرسی حال میده


و حالم رو بپرسی حال میده


میگم آتیش بریز تو منقل عشق


بهت  ممنون و مرسی حال می ده

 

        ********

سلام بی جوابم تو هوا مُرد


چرا پنهان کنم ؟ تو ذوق من خورد


چکارت می شه کرد ؟ دست خودت نیست


ننه سرما دلت رو با خودش بُرد !