چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

چرا پیر میشویم ؟

همه انسانها روزی به دنیا می آیند و مدتی معین در این جهان زندگی میکنند و در نهایت روزی از این دنیا می روند . خداوند متعال برای هر یک از ما طول عمر معین و معلومی را رقم زده که جز ذات پاکش هیچکس از آن آگاه نیست ولی آنچه مسلم است این است که به طور معمول بسیاری از انسانها کم کم از جوانی به پیری متمایل شده و سرانجام در کهنسالی می میرند و در این فرایند نیروی جسمی انسان تحلیل رفته و اندامهای بدن ، کارکرد عادی وطبیعی خود را به تدریج از دست میدهند و در شکل ظاهری اعضاء نیز تغییراتی رخ می دهد که ما آن را پیری می نامیم که گرچه برای بیشتر انسانها خوشایند و دلپذیر نیست ولی چاره و اجتنابی نیز از آن وجود ندارد و همه کسانی که سن آنها بالا میرود ناگزیر پیری را درک خواهند کرد . در اینجا ما از لحاظ فیزیولوژی و زیست شناسی و پزشکی پیری را بررسی نمیکنیم زیرا خداوند متعال تمامی فرایندهای جهان هستی  را به شکل حساب شده و منظم ، مقرر نموده است و هر موضوعی به طریق منطقی و معقول سیر خود را طی خواهد کرد بلکه پرسش ما از لحاظ تکوینی و تشریعی و فلسفه اسلامی این است که چرا ما باید پیر شویم و از دنیا برویم ؟ آیا نمی شود که پیر نشده و دچار رنجها و آفتهای زمان کهنسالی نشده و به همین شکل که نیرومند وجوان هستیم از دنیا برویم ؟

البته در ابتدا گفته شد که بطور معمول بسیاری از انسانها پیر می شوند و طول عمر طبیعی و معین دارند  و تقدیر محتوم انسان نیز بر این مبنا قرار گرفته است لیکن بحث پیرامون این موضوع که چرا بسیاری از انسانها در سنین خردسالی و یا جوانی از میان میروند و به پیری نمی رسند امری بر خلاف معمول است و از دایره شمول این بحث خارج است و معمول جهان هستی و خواست خداوندی نیز این است که همه انسانها به کمال برسند ولی از آنجا که در همه فرایندها مقداری تلفات طبیعی میباشد ما آن گروه را از بحث خود خارج می سازیم . اما پرسش واقعی ما این است که چرا باید پیر شویم و سپس بمیریم و چرا جوان نمانیم و توانا بمیریم ؟

باید بدانیم که خداوند متعال سرنوشت ما انسانها را زندگی در این جهان و سپس رجعت به جهان آخرت قرار داده است و ما باید در دنیا مدتی زندگی کنیم تا آماده سفر آخرت شویم ، و « الدنیا مزرعة الاخره » و این که «  هر که آید به جهان اهل فنا خواهد بود » را همه ما میدانیم و به آن اعتقاد قلبی و راسخ داریم ولی با این مسئله هم که پس چرا برای آخرتمان کمتر تلاش میکنیم نیز کاری نداریم ولی شاید موضوعی که هرگز به آن پی نبرده ایم و بدان نیندیشیده ایم این باشد که گفتیم آمدن ما و زندگی ما در جهان فعلی یک « فرآیند » است و پاسخ ما به پرسشی که مطرح شد همین یک کلمه است یعنی فرآیند !

فرآیند از لحاظ لغوی یعنی چیزی که دارای شروع ، جریان و پایان است ،  مثل زندگی انسان که آغاز میشود – جریان می یابد و به پایان میرسد . مثل سربازی ، مثل خانه ساختن، مثل دانشگاه رفتن مثل استخدام شدن در یک اداره ، مثل رییس جمهور شدن ،  مثل بیماری و مثل همه چیزهای دیگری که با این مثالها شما آن را درک میکنید  .

لذا از آنجا که زندگی انسان در این جهان یک فرآیند است و ازآنجا که انسان برای این آفریده شده که مانند مسافری جهان فانی را عبور کرده وبه جهان باقی برسد  بنابراین در این سیر تکاملی و در این فرآیند طبیعی ما باید به درک وبینش و شعور وادراک و توانایی لازم برسیم تا بتوانیم از جهان ماده گذر کرده و وارد دنیای ماهیت شویم پس چنانچه این فرآیند به شکل طبیعی و معقول خود انجام نشود انسان شعور لازم را برای درک واقعیتهای جهان دیگر پیدا نخواهد کرد چنان که  کودکی که می میرد دارای تکلیف نبوده و عالم باقی و فلسفه ان برای او معنایی ندارد  و اینجاست که لازم میشود ما در طول زندگی طبیعی خود به پیری برسیم تا این آمادگی را کسب کنیم . اما پیری به تنهایی هدف سخن ما نیست بلکه باید بگویم  تقریباً تمام کسانی که پیر می شوند حس وحال ادامه زندگی را از دست میدهند و اگر دچار دردها و رنجهایی نیز باشند دیگر میلی به زندگی در این جهان ندارند و بدین طریق از لحاظ روحی آماده پذیرش واقعیت مرگ و رفتن از این جهان میشوند  پس پیر شدن بخشی از فلسفه وجودی ، پذیرش واقبال به  جهان آخرت است و از این روست که بیشتر مومنانی که پیر می شوند نسبت به جوانان ، با درجات بالاتری از ایمان و زهد وتقوا دارفانی را ترک میکنند و همین ناتوانی و ضعف بدنی نیز از لحاظ تکاملی وتکوینی لازم است تا انسان مومن ، به خداوند متعال توجه بیشتر نموده و توجه بیشتری به جهان اخرت خود نماید و حتی همین پیر شدن در مورد انسانهایی که مومن نیستند نیز باعث میشود که چنانچه در دوران جوانی اهل هنجار شکنی و امور خلاف شرع و عقل بوده اند در سنین پیری به دلیل کم شدن توانایی وانرژی بدنی خودبخود و به ناچار

از هنجار شکنی فاصله گرفته و به هنجارها اعتنا کنند .

نتیجه :

1- زندگی یک فرآیند است .  

2- انسان برای رفتن به جهان باقی ، باید از جهان فانی بگذرد .

3- پیر شدن قسمت مهمی از این فرآیند است و بدون آن آمادگی لازم برای ترک جهان ، به دست نمی آید .

4- پیر شدن از الطاف خداوند است که به مومنان ارزانی داشته است .