چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

مال مردم از گلوی هر که پایین می رود

مال مردم از گلوی هر که پایین می رود           

با خبر باشد که دارد سمت سجّین*  می رود

 

دیر یا زود از گلویش درد بیرون می زند          

افریقا هم که باشد ناله اش چین می رود

 

آن که از مال خلایق جیب خود را پر کند       

وقت رفتن تنگدست و زار و مسکین می رود

 

 این دو روز زندگی با خوب و بد خواهد گذشت     

وای بر آن کس که وقت مرگ  غمگین می رود

 

مرد اگر هستی بدزد از جبهه  بیگانگان              

از خودی دزدی نکن چون وجهه دین می رود

 

مال و ثروت های مردم می شود آتش فشان      

پاره هایش بر تنت چون تیر و  زوبین می رود

 

ظاهرت را مثل پیغمبر اگر کردی چه سود ؟    

در سرت وقتی که فرمان شیاطین می رود؟

 

گیرم آن که کل دنیا را ربودی با کلک        

دست آخر پیکرت بر خاک ِ بالین می رود

 

فکر پاسخ کن که فردای  قیامت دور نیست     

زیر این بار گران اسب تو  سنگین می رود

 

یاد آن جا کن که بی زاد و رفیق و توشه ای   

فکر آن صحرا که رستم  بی تبر زین می رود!

 

کام وارث بعد تو یک چند شیرین می شود

تا ابد بر روح تو دشنام و نفرین می رود!

 

               سجین= یکی از نامهای دوزخ

 

             

 

 

 

سالها با حقه بازی کارها از پیش رفت

سالها با حقه بازی کارها از پیش رفت            

با دروغ و ماست مالی ماجرا از پیش رفت

 

بهر آنهایی که بیت المال ، بیت الحال بود

زورشان در بردن اموال ما از پیش رفت

 

حکم خدمت را به آنها  داد دستان قضا        

بارشان کج شد و با رسم خطا از پیش رفت

 

خدمت شایسته جایش را خیانت ها گرفت

کار برخی  بی غم روز جزا از پیش رفت

 

حب مال و ثروت و جاه و مقام و منزلت           

در نقاب مذهب و دین و حیا از پیش رفت

 

آن که آمد دم زد از اخلاص در وقت عمل       

در عمل اما فقط با ادعا از پیش رفت

 

هر چه مردم با قناعت سفره را انداختند

حرص و آز خائنان با اشتها از پیش رفت

 

راهزنهای زیادی شد  رفیق کاروان                 

کارشان با اختلاس و  اختفا از پیش رفت  

 

هر کسی کاری به دستش بود کج دستی نمود     

ظاهراً هر چند با  با نام خدا از پیش رفت

 

از امانت دم زد و بلعید مال خلق را                

در گلویش لقمه با زور  دعا از پیش رفت

 

نام مردم بر زبانش بود صبح و ظهر وشام        

حاصل کارش به نفع اقربا  از پیش رفت

 

هر کجا ابزارهای دیگرش  کاری نبود             

در لباس مخلصان کربلا از پیش رفت

 

ظاهر خود را شبیه حضرت عباس کرد          

جبهه و جنگ و جهادش با ریا از پیش رفت

 

 گاه هم  سجاده ای در راه مردم پهن کرد       

تا که راهش  وا شد و تا انتها از پیش رفت

 

گاه شمشیری برای  خدعه مخفی می شود          

کار ابن ملجم آن شب  با عبا از پیش رفت

 

 حیف از خون های پاکی که چراغ لاله شد

 در فروغش سیره اهل خطا از پیش رفت

 

باید این دیوار کج از بیخ و بن گردد خراب    

با طریقی تازه باید  بی خطا از پیش رفت 

 

مشکلات ما به شمشیر علی حل می شود

دین موسی هم به زور اژدها از پیش رفت .