چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

دلم را هوایی نکن

 

دل ما را هوایی میکنی بار دگر , بانو !

به لبخندی که میبخشی بر این چشمان تر , بانو!

 

نمک بر زخم دل میپاشی و یادت نمی آید

پی مرهم کجاها میشوم من دربدر , بانو !

 

غروبم , گریه ام , دل تنگی ام , خونین جگر , بی تو

افق واری سراسر آتشین و شعله ور , بانو!

 

نمی دانم کدامین جذبه ام دور از تو می سازد

مگر که جذر و مدی هست بی مهر و قمر , بانو ؟

 

غبار حرکتم در جاده عشقت نمی خیزد

سوار بی سمندی مانده در کوه و کمر , بانو!

 

بدون عشق شاید مدتی را میشود سر کرد

ولی هیهات ! عمری بی نشاط و بی ثمر , بانو

 

هزار آیینه در اطراف دل تنگی نمی چیدم

اتاقم گر فروغی داشت نرم و مختصر , بانو !

 

گلوی تنگ فریاد مرا از خشم خود پر کن

تفنگ بی قرارت را به همراهت ببر , بانو !

 

 

دلم گرفته

 

دلم از این همه آداب نفس گیر گرفت

از خیابان پر از نرده و زنجیر گرفت

 

دود , آهن , هیجان , رنگ , نئون , بوق , چراغ

شهر را همهمه ی آتش و آژیر گرفت

 

بس که در دایره اُنس هوا سنگین شد

همه جا بوی عجیب قفس و قیر گرفت

 

همه سو شهر فرنگ است و عروسک بازار

روحم از این همه بازیچه و تزویر گرفت

 

عشق کاغذ شد و گل کاغذ و آدم کاغذ

غلتک موج گرایی همه را زیر گرفت

 

در خودم گم شده ام , خط خطیِ  ی  خط  خطی ام

غزلم رنگ شب در غل و زنجیر گرفت

 

من از این شهر , از این شبه تمدن سیرم

دلم از قحطی اکسیژن و اکسیر گرفت

 

کاش می شد به صفای نفست بر گردم

عشق تو حیف که احوال مرا دیر گرفت !