چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

ای مدیر محترم ،گیرم که سلمان نیستی

ای مدیر محترم ،گیرم که سلمان نیستی      

اندکی انصاف ده آیا مسلمان نیستی؟

 

 چند روزی کار ما دست شما افتاده است     

درد را می دانی و در فکر درمان نیستی؟

 

حق ما پامال می گردد به امضای شما        

لحظه ای آیا به فکر امر  جبران نیستی ؟

 

بارها با صد زبان اتمام حجت کرده ایم           

ادعا دیگر نکن در متن جریان نیستی !

 

حضرت عالی به کار ما گره انداختی    

در پی واکردنش با چنگ و دندان،  نیستی؟

 

زیر دستان زیر بار زندگی له می شوند    

تو تماشا می کنی ، گویا پریشان نیستی ؟

 

می رود فریاد ها بر آسمان هفتمین        

ای که دستت می رسد، آیا از آنان نیستی ؟

 

دین ما خواهی نخواهی  گردنت افتاده است    

فکر فردای قیامت ، پای میزان نیستی ؟

 

گر به ناحق نسبتی دادیم ما  ، حرفی بزن      

گر شما مسئول وضع نابه سامان نیستی

 

روزگار ما و دوران شما خواهد گذشت      

چون رود فرصت ز کف ، آیا پشیمان نیستی؟

 

فکر فردای قیامت کن که دستت خالی است   

دیگر آنجا صاحب قدرت و عنوان  نیستی 

 

سعی کن امروز احقاق حقوق ما کنی        

چون که فردا صاحب امکان  الان نیستی!

 

« با نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد »      

تا ابد دارای تخت و تاج و فرمان نیستی!

 

اینقدر دل را به آن میز طلایی  خوش نکن   

چند روزی بیشتر آنجا تومهمان نیستی !

 

 

با لحظه های مانده در آوار می سازم

با لحظه های مانده در  آوار می سازم      

له می شوم اما  تو را هموار می سازم

 

 آنقدر سنگینی که تابت را نمی آرم    

با هر فروپاشی خودم را خوار می سازم

 

مثل بنایی که  به هیچ عنوان قبولت نیست       

تخریب می سازی مرا  هر بار می سازم

 

 از سردی  بی مهریت یخ می زند جانم    

با این زمستان، هر چه هم دشوار، می سازم

 

وقتی که لبخند تو مال دیگران باشد   

با اخم های درهمت  ناچار می سازم

 

روزی شفای دردهای کهنه ات  بودم       

امروز انگاری  تو را بیمار می سازم

 

از بس که منفی بافتی، من هم شدم منفی        

من هم به  جای  پنجره ، دیوار می سازم

 

دارم به جای سایه آرامشی که نیست

با سایه یک برج زهر مار می سازم

 

من عاشقی را رشته ای از مهر می دیدم      

کی باورم می شد  طناب دار می سازم؟

 

یا دور از جان شما با دستهای خود        

بر گردن خود تسمه و افسار می سازم؟

 

از خواب سنگینت نمی خواهد  که بر خیزی  

با ساعت مرگم تو را بیدار می سازم !

 


 

یاد شهید « محمد طحان » از سمنان

  در ره دین و میهن وقران     

شهدا گشته اند جاویدان

 

دل به دریا زدند تا من و تو     

جان سالم بریم از طوفان

 

عاشقانه به قلب جاده زدند        

تا ببندند راه نامردان

 

 راه را بر حرامیان بستند     

با سلاح توکل و ایمان 

 

از سر جان خود گذر کردند      

تا که خالی  نماند این میدان  

 

با تمام وجود جنگیدند       

با سپاه مزور شیطان

 

زین جهت هر طرف که می نگرم  

سرخ فام است خطه ایران

 

بوی عطر شهید می آید    

هر طرف می روم در این سامان

 

در شمال و جنوب و شرق و غرب  

نیست شهری بدون این خوبان

 

در هر خانه را که می بینی    

پرچمی سرخ می دهد جولان

    

غرق در این خیال ها امروز     

سر در آورده ام من از سمنان   

 

شهر مردان خوب و میهن دوست   

شهر رزمندگان با ایمان

 

داده صدها شهید با اخلاص  

در ره حفظ حرمت انسان

 

بردن نامشان میسر نیست     

نیست ذکر صفاتشان آسان

 

می شود مختصر در این وادی    

نام برد از «محمد طحان»

 

که شهید ره  محبت بود        

در دفاع حرم گذشت از جان

 

روحیاتش لطیف و عرفانی      

آشنا با مبانی عرفان

 

با صفا و بدون پیرایه                

خاکی و ساده همچنان، سلمان

 

جان به کف در طریق آزادی    

رفت تا اوج عالم امکان

 

رد سرخی به جا نهاد از خود     

آن شهاب منور و سوزان 

 

تا حرم حرمتش به جا باشد         

خانه دشمنان شود ویران  

 

حق و باطل همیشه درگیرند       

چه در ایران چه سوریه ، لبنان

 

دشمن اهل بیت، هر جا هست       

مثل گرگی نشان دهد دندان

 

سر او را به سنگ باید کوفت     

تا جهان بگذرد از این بحران

 

همت ما خلل نخواهد یافت       

تا که خونهای ماست در جریان

 

به شهیدان حق  سلام و درود     

و خصوصاً « محمد طحان»

 

یاد آنان گرامی و جاوید        

راه آنان همیشه  گل باران.