چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

رهنمودی تازه از اهل کرم حس می کنم

رهنمودی تازه  از اهل کرم حس می کنم    

بوی بنزین گران را باز هم حس می کنم

 

صحبت عدل است و برخی تشنه اجرای آن 

همت اجراش را در هر قدم حس می کنم

 

با گران کردن عدالت خوب اجرا می شود    

خوبی اش را سالها با پشت خم حس می کنم

 

تا شود هر کس به قدر سهمش از آن بهره مند  

قطره چکانی فراز ملک جم حس می کنم

 

بس که می گویند ما بنزین مفتی خورده ایم        

تا قیامت من خودم را متهم حس می کنم

 

آن قدر دم می زنند از حصه آیندگان           

که وجود نسل فعلی را عدم حس می کنم

 

هر نفر یک سطل بنزین سهم ماهش می شود  

من همین مقدار را هم مغتنم حس می کنم

 

نفت می گویند  مال ماست اما پس  چرا               

جاش را در سفره خالی م کم حس می کنم

 

حال هم بنزین جلودار گرانی می شود            

ضربه اش را از هم اکنون بر  تنم حس می کنم

 

 بس که آب خوش به ما دادند، توی مملکت     

از در و دیوار روحم بوی نم حس می کنم

 

باز هم با این همه سختی ولی از جان و دل        

هم چنان  خود را نگهبان حرم حس می کنم!

 

       

 

                           

 

ما مگر خرد وکلان فرزند آدم نیستیم ؟

ما مگر خرد وکلان   فرزند آدم نیستیم ؟          

پس چرا در ارث آن حضرت منظم نیستیم ؟

 

شادمانی ها چرا سهم کسان دیگری است     

ما ولی جز وارثان درد و  ماتم نیستیم

 

عده ای اندک سهام بی شماری می برند   

عده ای بسیار هم  جز وارث غم نیستیم

  

حضرت آدم سلام الله چندین زن نداشت      

تا بگویم ناتنی هستیم و چون هم نیستیم

 

روی دوش ماست هر چه زحمت ودردسر است 

وقت تقسیم غنایم هم که  محرم نیستیم

 

باد ناکامی ز هر سویی بیاید مثل سرو    

سر می افرازیم و پیش دشمنان خم نیستیم

 

جنگ چون باشد من و امثال  من،  جنگنده ایم  

لحظه ای فکر فرار از زیر پرچم نیستیم

 

دست و پا و جان و دل در راه میهن می دهیم  

توی هر کاری کم ازخط مقدم نیستیم

 

در پی تحصیل یک لقمه فقط نان حلال        

می رویم و ناسپاس از بیش یا کم نیستیم

 

شادمان از قسمت رزق خدادادیم ما           

ذره ای دل ناگران از عرش اعظم نیستیم

 

هر کجا باری است روی  دوش ما افتاده است  

هیچ کس با خود نمی گوید که محکم نیستیم

 

از حقوق ما که صحبت می شود، بیگانه ایم     

دیگر آنجا صاحب « حق مسلم» نیستیم !

 

خرج ها از جیب ما و دخل ها از دیگران        

وقت تقسیم منافع،  یار و  همدم نیستیم

 

رحم و انصافی چرا در کار این سامانه نیست؟  

ماهم آخر آدمیزادیم ، شلغم نیستیم!

 

«زور خود را با ضعیفان آزماید روزگار»  

چه گناهی سر زد از ماها که  رستم نیستیم؟

 

بی عدالت بودن بالا سری ها رنج ماست       

ور نه ما از ناسپاسان دو عالم  نیستیم

 

پولداران بر طواف کعبه دل خوش می کنند     

ما بدان خوش دل  که روزی بی مُحَرّم نیستیم !

 

بغض ما هم عاقبت یک روز سر وا می کند    

تا ابد ما بر سکوت  خود مصمم نیستیم !   

    

آی صاحب منصبان، دنیا به ما خواهد گذشت      

وای بر حال شما روزی که ما می ایستیم !