هوایت در سرم افتاده خوبم ! عشق که بد نیست
نگو فرصت برای عاشقیهای مجدد نیست
بیا تا دست در دست هم از دیوار در سازیم
که راه دیگری در زیر این ویرانه گنبد نیست
همیشه زندگی با درد همراهست باور کن
که در کوزه به غیر از آنچه از آن می تراود نیست
فضای عاشقی هر روز کمتر می شود بر ما
در این دریا نشان از جذر می بینم ولی مد نیست !
همیشه منتظر هستم که از این راه برگردی
همیشه یک نفر می آید اما آن که باید ، نیست !