این روزها هوای تو پر کرده باغ را
دارد شکوفه میدهد اما تو نیستی
تا تاجی از شکوفه برایت بیاورم !
بر گیسوان بلندت بیفکنم
تا با تو بنگرم
این اتفاق را !
دارد بهار میشود اما تو نیستی !
دل بیقرار میشود اما تو نیستی !
شاید بهار پیش تو یک جور دیگر است !
شاید که حال تو
مانند من بد است
شاید که بهتر است !
اصلاْ بهار فایده اش بی تو چیست ؟ هیچ !
یک فصل زرد ولی ظاهرا سفید !
بی تو نه عشق نه دل گرمی و امید !
بی تو دلم گرفته از همه
حتی رسوم عید !
دلخسته ام که بی تو چنین امتحان شوم
باید تو باشی و با تو جوان شوم !
بوی بهار بگیرم !
نغمه خوان شوم !