آبان که می شود، تو می آیی به خاطرم
هر« آن » که می شود، تو می آیی به خاطرم
چشمان من نشسته به امواج اشکها
طوفان که می شود تو می آیی به خاطرم
در این هوای نم زده بی چتر مانده ام
باران که می شود ، تو می آیی به خاطرم
هر خانه ای که روی گسل می شود بنا
ویران که می شود تو می آیی به خاطرم
هر جا که می شود سخنی گفت و صحبت
خوبان که می شود تو می آیی به خاطرم
گهگاه در طریق تکامل فرشته ای
انسان که می شود، تو می آیی به خاطرم !