تشنه ام ، یک جرعه از آن نوش می خواهد دلم
زمهریرم ، گرمی آغوش می خواهد ، دلم
مست مستم کن که مدتها خماری دیده ام
عقل را هم بعد ازین مدهوش می خواهد دلم
از بهارستان تو با من سخنها گفته اند
عکسی از آن پهنه گل پوش می خواهد دلم
با تو بودن منتهای آرزوهای من است
حلقه عشق تو را بر گوش می خواهد دلم