چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

من ناچار عاقل هستم !


هر آدمی مثل خودش فکر می کند!


هر آدمی اندازه افکار خودش ظرفیت دارد!


هر آدمی فکر می کند  کار و افکار خودش درست است !


هر آدمی خودش را  قبول دارد  !


نتیجه : پس با این حساب همه آدمها ، افکارشان  و  کار و  


اعمالشا ن باید درست باشد  در حالی که 


عقلا بعضی کارها و افکار واعمال رو درست نمی دانند ! چرا ؟


انتظار نداشته باشید در دو جمله تبیین کنم که نظر آدمها درست است

یا نظر عقلا !


برای این که طبق شنیده های ما تا امروز 124000 پیغمبر  توسط خداوند


در طول هزارانسال یا بیشتر به رسالت برگزیده شده اند تا به من و شما

و دیگران یاد بدهند که راه درست و افکار واعمال درست کدام است

ولی متاسفانه بسیاری از ما هنوز فکر میکنیم کار خودمان


صحیح است و به نظر بقیه هیچ کاری نداریم !


پیامبران که قطعا و بدون تردید از عقلا بوده اند و  بقیه انسانهای صالح و عاقل و دانشمندان


و فلاسفه و همه کسانی که سعی کرده اند اخلاق و اعتقادات و منش های صحیح را


سرلوحه رفتار واعمال خود قرار دهند و دیگران را هم تشویق به آن کنند هنوز


نتوانسته اند ما را که فقط به خودمان و افکار مان می اندیشیم بقبولانند که عقل چه می


گوید و چه کار درست و چه کاری نادرست است !


اما من به طور کوتاه می گویم که ما چرا نظر عقلا را قبول نداریم و راه نا صواب خودمان را


می رویم ! البته نعوذ با... ادعای توانایی ویژه ای برای خودم نسبت به بقیه عقلا ندارم و


حتی شاید از گروه آدمهای عاقل هم نباشم ولی آن چه مسلم است 


این که بالاخره از گروه آدمیان هستم و می اندیشم پس به قول فلاسفه مسلما هستم !


اما پاسخ : ما انسانها برای زندگی کردن در جامعه انسانی از همان دوران قدیم برای


خودمان مقررات و قواعدی وضع کرده ایم تا بتوانیم بدون اصطکاک در کنار هم زندگی کنیم و


این همان چیزی است که امروزه به  آن تمدن می گویند البته این قواعد قراردادی است


یعنی ما بین خودمان قرارداد بسته ایم که با هم خوب باشیم ،


به زندگی و مال دیگران تعدی نکنیم و ستم را ناپسند بدانیم و کار نیک و کمک به همنوع را


خوشایند و حق یکدیگر را  پایمال نسازیم و خیلی مسائل دیگر ، و خداوند عقل آفرین نیز  ،


هم به شکل تشریعی ( دستورات الاهی توسط پیامبران)


و هم به شکل تکوینی ( رشد عقلی و بلوغ فکری ما انسانها ) این فرامین


و دستورات را به ما ابلاغ کرده است ، 


اما آنچه که باعث می شود ما راه بد برویم این است که یا معنای کلمه عقل را نمی دانیم


یا خود را به ندانستن می زنیم !



چرا ؟ ؟


برای این که همه ما مدعی داشتن عقل هستیم ! و انسان  با اقرار به همین یک کلمه


عقل ناچار به پذیرفتن همه تبعات داشتن عقل می شود یعنی در واقع اقرار بر ضد خود


است که همه جا پذیرفته میشود !


عقل را علاوه بر ان که معنای فهمیدن و دریافت کردن میدهد از واژه عقال  دانسته اند  و آن


پایبندی است که بر زانوی  شتران  می بندند تا دور نروند و بند بر پای بستن است 


کسی که عقل دارد حتی اگر در جزیره ای متروک زندگی کند و هرگز هیچ انسان دیگری


کنار ش نباشد  ناچار مجبور خواهد بود علاوه بر رفتار غریزی مقررات و


قراردادهایی برای خودش وضع کند تا دچار رنج و دردسر نشود

 

مثلاً برای در امان ماندن از سرما و گرما و حیوانات سرپناه بسازد و مواظب سلامتی 


خود باشد و کارهای دیگری نظیر این .


بنابراین اگر کسی به ما نسبت بی عقلی بدهد به شدت بر میخروشیم و ادعای عقل می


کنیم در حالی که نمی دانیم مفهوم عقل پذیرفتن همه قراردادهای زندگی


در جامعه انسانی است ، و پذیرش همه این قراردادها یعنی خوب اندیشیدن


و خوب رفتار کردن و خوب به قراردادها پای بند بودن ، 


اما آیا ما به قراردادهای زندگی اجتماعی مان پای بندیم ؟


آیا با دانستن این مطالب باز هم می توانیم خود را عاقل بدانیم ؟


آیا ما قراردادها را به نفع خودمان تفسیر نمی کنیم ؟


من زباله ام را جلوی درب خانه همسایه می گذارم 


من اتومبیلم را در جای دیگران پارک می کنم 


من به دیگران نسبت ناروا می دهم 


من مال دیگران را پایمال می کنم 


من در محل کارم درست کار نمی کنم 


من گران فروش هستم 


من همه کار می کنم و خم به ابرویم نمی آید


و بدتر از همه این که خودم را عاقل هم می دانم !


اما باز هم بدتر از اینها این است که ادعای بی عقلی ( و نادانی و جهل ) هم نمی توانم 


کنم چون می دانم  همه این کارها بد  است  اما من آگاهانه آن ها را انجام می دهم !


پس ناچار چه دلم بخواهد و چه نخواهد عاقل هستم !


من  نه میتوانم ادعای عقل کنم و نه ادعای بی عقلی ،

 

شما بگویید چه کنم ؟







نظرات 1 + ارسال نظر
bar rizan شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.mahi.rozblog.com

خانه ام ابری است ، اما

ابر بارانش گرفته است.

در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم ،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره .

و همه دنیا خراب و خرد از باد است.

و به ره ، نی زن که دایم می نوازد نی ،

در این دنیای ابر اندود

راه خود را دارد اندر پیش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد