هندی ها معتقدند :
" Humanity is better than any religion
" انسانیت از هر دینی بهتر است "
دانستن این اعتقاد مرا وادار کرد که افکارم را پیرامون آن متمرکزکنم و قدری مرغ اندیشه را بر فراز معنای آن به پرواز در آورم
اما قبل از بحث پیرامون درستی یا نادرستی این اعتقاد باید به مطلب مهمی توجه کنیم :
فایده چنین بحث هایی چیست ؟
در پاسخ باید گفت :اشنایی با اعتقادات سایر اقوام و ملل و پیروان دیگر مذاهب و مقایسه آن باعث خواهد شد به حقانیت مذهب خودمان یعنی شیعه اثنی عشری بیشتر پی ببریم و در برابر دیگر عقاید بتوانیم صاحب دلیل و برهانی بر اثبات چنین حقانیتی باشیم .
البته من معتقد به اجبار در پذیرش یا رد هر دین و آیینی نیستم و میدانم اگر اعتقادی بر مبنای آزادی کامل اراده صورت نگیرد
اصولاً هیچ ارزش و اعتباری نخواهد داشت ( لا اکراه فی الدین ) و نیز قصد بحث و جدل با هیچ کسی را ندارم اما این حق را دارم که بیندیشم و به ترویج عقاید حقه خودم بپردازم و اگر کسی با من هم عقیده بود دامنه اطلاعات او نیز افزون خواهد شد و اگر نبود چیزی از وی کم نشده بلکه در عقاید خود مستحکم تر می گردد همچنانکه من با دانستن این عقیده هندیان ، ذهنم پویاتر شد و آن را با عقاید خودمان تطبیق کردم و به نتایج جالبی دست یافتم .
اما بحث اصلی این بود :
" انسانیت از هر دینی بهتر است "
در این عقیده یک خلط مبحث وجود دارد و یک واقعیت که به شکل عجیبی در هم ادغام شده اند .
اولاً همه ادیان الاهی برای این نازل شده اند که انسانها را به راه صلح و صفا و دوری از گناه و پیروی از هنجار های صحیح دعوت کنند و راه تعالی را به انسانها بیاموزند و از رذایل اخلاقی دور سازند و نهایت انسانیت در رسیدن به همین تعالی و ترقی معنوی و مادی است پس می خواهم یک نتیجه کلی از این سخن بگیرم :
" دین انسان را به انسانیت رهنمون می گردد "
در سراسر قرآن عظیم الشان هیچ آیه ای نیست که امری غیر انسانی را ترویج و تبلیغ کند یا به موضوعی
امر کند که عقلای عالم آن را نهی کرده باشند و در سیره معصومین علیهم السلام نیز چنین است , و به طور کلی چه کسی می تواند یک کلمه نامناسب یا یک آیه در قرآن به ما نشان دهد که امری خلاف انسانیت و دون شان انسان را ترویج کرده باشد ؟ و جز ملاطفت و مهربانی و رحمت و درستکاری و دعوت به پیمودن راه درست در آن دیده نمی شود و تنها آن چه را از انسان می خواهد که هر عقل سلیمی در هر جای جهان بدان حکم میکند که اگر جز این بود پیروان ادیان دیگر و لامذهبان هرگز به آن نمی گرویدند و به طور کلی :
" ما حکم به الحق ، حکم به الشرع و ما حکم به الشرع ، حکم به الحق "
اما نکته مهمتر این است که انسانیت را چگونه تشخیص دهیم ؟
ما چگونه می توانیم اموری را انسانی و امور دیگر را غیر انسانی بدانیم ؟
مگر نه این است که در جوامع مختلف با توجه به فرهنگ و رسوم و آداب و عقاید مختلف امور جلوه های متفاوت دارند
و کاری که در جایی پسندیده شمرده می شود در جای دیگری ناپسند تلقی می گردد ؟
پس شاخص و معیار ما برای تشخیص صحیح چیست ؟
چه کسی میتواند تفسیر صحیحی از انسانیت ارائه نماید ؟
آیا ما باید با چراغی گرد جهان بگردیم و به دنبال انسان و انسانیت باشیم ؟
" دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست !
آیا امکان پذیر است که تمام فرهنگهای مختلف جهان را در مجموعه ای واحد جمع کرده و بین آن چه که در آنها انسانیت و امور انسانی تلقی می شود اجماعی ایجاد کنیم ؟
پس چاره چیست ؟
در اینجاست که نقش دین روشن و واضح می گردد .
دین در حقیقت شاخص و معیار امور پسندیده و صحیح است و ما بدون این شاخص نمی توانیم خودسرانه و به سلیقه شخصی انسانیت را معنا و تفسیر کنیم زیرا هر کسی به ظن خود رفتار خواهد کرد و در نتیجه احکام متضاد
صادر خواهد شد که ابداً قابل فبول نخواهد بود .
بنابراین نقش دین رساندن انسان به سر منزل انسانیت و نهایتاً سعادت و رستگاری است ، و ما نمی توانیم بدون این دستورالعمل راه صحیح را نشخیص دهیم و در یک جمله باید گفت :
" دین برنامه جامعی است که انسان را به انسانیت رهنمون می گردد "
لذا عقیده هندیان دقیقاً مانند این است که بگوییم : علم از دانشگاه بهتر است !
روشن است که راه علم از دانشگاه می گذرد و نقش دانشگاه در این میان نقش واسطه ای برای یادگیری علم و دانش است نه مکانی برای این که ما را به دردسر بیندازد و ما به دانشگاه می رویم که علم بیاموزیم نه این که دانشگاه رفته باشیم !
بنابراین هندیان در باره نفس انسانیت درست می اندیشند اما در باره اینکه انسانیت را چگونه تشخیص دهیم بیراهه رفته اند و اگر به آنها گفته شود پس انسانیت را چگونه تشخیص دهیم که اشتباه نکنیم ، نخواهند توانست پاسخ مناسبی ارائه نمایند اما ما می گوییم هدف دین رساندن انسان به تعالی و انسانیت است و معتقدیم تشخیص انسانیت فقط با دین ممکن است و بس !