چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

ما خوب نیستیم !

جایی نوشته بود :

 " سعی نکن متفاوت باشی...

 فقط خوب باش...

 این روزا خوب بودن به اندازه کافی متفاوته ..."

و من فکر میکنم که خوب بودن یعنی چه؟

خوب چیست و چگونه میتوان خوب بود ؟

برای آن که بتوانیم وارد بحث پیرامون موضوعی شویم باید ابتدا شناخت کافی از آن داشته باشیم و بدون داشتن تعریف صحیح و علمی از یک موضوع هرگز نمی شود در باره آن صحبت کرد .

در اینجا نیز باید مفهوم خوب و خوبی و خوب بودن روشن شود تا زمینه مناسبی برای بحث ایجاد گردد

اما تعریف کلمه خوب : در فرهنگ معین چنین آمده است : نیکو ، پسندیده - زیبا ، قشنگ ، جمیل 

و به تبع آن خوبی یعنی : نیک بودن ، پسندیده بودن - زیبایی و جمال 

در اینجا چون منظور ما نیک بودن و پسندیده بودن است با معنی زیبایی و جمال کاری تداریم هر چند که آن معنی نیز از پسندیده بودن سرچشمه می گیرد به عبارتی انسان وقتی شخص زیبا رویی را می بیند ناخودآگاه تصور می کند که آن شخص حتماً آدم خوبی نیز هست و حال آن که بسیاری مواقع زیبا رویان فطرت زیبایی ندارند و به همین جهت است که گفته اند : صورت زیبای ظاهر شرط نیست    ای برادر سیرت زیبا بیار 

اما آیا دانستن این چند واژه در معنای واژه خوبی ما را به خوب بودن هدایت خواهد کرد ؟ ، مسلماً خیر،  زیرا آنچه که خوب بودن نام دارد اولاً در فرهنگهای مختلف و در نقاط مختلف جهان دارای اشکال متفاوتی هست و خیلی از کارها در جایی خوب و در جای دیگر بد و ناپسند شمرده می شود . مثلاً در ایران  با کفش وارد خانه شدن عمل زشتی تلقی شده و در اروپا و آمریکا ، کفش از پای در آوردن ناپسند شمرده می شود و یا اینکه تعارف کردن در کشور ما به شکل افراطی رواج دارد ولی در بسیاری از نقاط جهان اصلا وجود ندارد که همین تفاوتها باعث برداشتهای گوناگون از خوبی می شود ، پس چه باید کرد ؟

در پاسخ به چند شکل میتوان بحث کرد :

1- خوبی را منطقه بندی کنیم و بگوییم خوب یعنی آن چه که مردم ناحیه ای آن را پسندیده می شمرند و رفتاری که در نظر آنان خوب است ، پس لاجرم خوب است !

2- خوب بودن را بین المللی تعریف کنیم یعنی رفتاری که در همه جای جهان خوب تلقی می شود ، خوب است !

در باره نوع اول باید گفت فطرت انسان معقول و منطقی ( این هم تعریف خاصی دارد که انسان معقول و متعارف کیست ) چیزهایی را می پسندد و چیزهایی را نمی پسندد مثلاً در قوم لوط عمل لواط پسندیده تلقی می شد و یا امروز در بعضی کشورها به همجنس گرایی بها داده و آن را قانونمند کرده اند حال آن که این امور طبیعتاً ناپسند است ونمیتوان بر انها صحه گذاشت ، بنابراین اگر صرفاً در همه امور به شکل منطقه ای بخواهیم رفتار کنیم   برداشت ما برداشت درست و صحیحی نخواهد بود .

در باره نوع دوم هم باید گفت برای آن که عملی در سراسر جهان به شکل واحد بد و یا خوب تلقی شود هم ، این امر ممکن نخواهد بود زیرا اولاً نظام واحدی بر مفاهیم در سراسر جهان حکمفرما نیست و در ثانی شرایط جوی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی و منطقه ای در بسیاری از موارد اجازه چنین کاری را نمی دهد و باز هم باید گفت :

پس راه چاره چیست ؟

در پاسخ می گویم : دو راه وجود دارد :

اول اینکه امور را از هم تفکیک کنیم و آن چه را که مربوط به  شوون انسانی  نیست  به شکل منطقه ای رفتار کنیم و آن چه را که نقض آن ها با فطرت پاک انسانی مخالف است به شکل بین المللی رفتار نماییم مثلاً رانندگی کردن طبق رسم و قوانین کشورها در سمت راست یا چپ خیابان منعی ندارد ولی سیلی زدن به شخص بیگناه و هر گونه ستم شان انسانی را مخدوش می نماید و یا کمک کردن به نیازمندان در همه جای جهان امری انسانی است  اما نوع و نحوه کمک باید طبق قوانین داخلی انجام گردد تا ناپسند تلقی نشود . اما این راه هم به دلیل اختلافات گوناگون جوامع بسیار مشکل و ناشدنی است .

راه دوم این است که قانونی جهانی را الگو قرار دهیم که در آن همه مردم با هر فرهنگ و زبان و موقعیت جغرافیایی با مقررات آن آشنا باشند و فهم و درک مشترکی از همه امور خوب و بد داشته باشند ، اما آیا چنین قانون مشترکی در جهان وجود دارد ؟

پاسخ : بله ، ادیان الاهی به طور عام و دین اسلام به شکل خاص ، چنین قانون و الگویی را برای همه انسانها فراهم کرده است ، قانونی که در آن سیاه و سفید و اروپایی و آسیایی و فقیر وغنی و بالای شهری و پایین شهری و توسعه یافته و توسعه نیافته و گرمسیری و سردسیری همه تکلیف خود را می دانند و با ادبیات مشترکی معنی واژه های بد و خوب را می فهمند و در همه حال می دانند چه باید بکنند ! 

 پس به نظر شما آیا بهترین راه خوب بودن آن نیست که ابتدا سعی کنیم مفهوم واژه خوبی و خوب بودن را بفهمیم تا بعد بتوانیم به تناسب وضعیت خودمان به آن عمل کنیم ؟

 من به شما نمی گویم چه کار کنید ، خودتان اگر بخواهید خوب باشید راهش را پیدا خواهید کرد ، فقط می گویم بیاییم همه مان معنی خوبی را بفهمیم و همه مان خوب باشیم !

و در نهایت به ابتدای سخن بر می گردم که گفته ام :

 " سعی نکن متفاوت باشی...

 فقط خوب باش...

 این روزا خوب بودن به اندازه کافی متفاوته ..."

دلیل این که امروز خوب بودن متفاوت است دقیقاً به خاطر این است که ما خوب نیستیم و گرنه اگر هر کدام از ما خوب باشیم چرا باید خوبی غریب و متفاوت باشد ؟

و بدتر این که  چون  می خواهیم متفاوت باشیم ، به اشتباه ، از خوبی ها فاصله گرفته ایم !

چه گمراهی بزرگی !




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد