بخوان از خاطراتت ، روزهایی ، آفتابی تر
اگر چه سینه ام را میکند یادت ، کبابی تر
نفسهایم بدون عشق میگیرد در این باران
تنفس کن مرا یکریزتر ، یکریز ، آبی تر
مرا که ابری و تاریک و دلگیرم شبی بگذر
که دارد آسمانم حسرت رد ، شهابی تر
به لحن گرم چشمانت ، دلم را مبتلا کردی
نگاهم می کنی حالا ، درین غربت ، کتابی تر