چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

سلام

دلم برای حرف زدن با تو تنگ شده است ،

مدتهاست نه حرفی زده ای و نه چیزی گفته ای و من هم !

انگار هوای بین من و تو آنقدر سرد شده که رفتارمان را منجمد کرده و دلهایمان را بی طپش !

بین ما هیچ اتفاق خاصی که کدورت آمیز باشد نیفتاده !

فقط کمی شاید خودخواهی  قانعمان نمی کند که به هم بهتر بیندیشیم !

با خودم می اندیشم : مگر زندگی ما از چند تا ازهمین روزها تشکیل شده که نیمی از آن را بیهوده هدر می دهیم ؟

 چقدر می توانیم دیوارهای بی بنیاد بی مهری را بالا ببریم که بر سر خودمان فرو نریزد و در آوار خود مدفونمان نسازد ؟

مگر تا امروز که بیشتر سهم خود را از زندگی برداشت کرده ایم برایمان جز مشتی خاطرات تلخ و شیرین چه مانده است ؟

نمی خواهم فردا که نیستم به من بیندیشی و یا فردا که تو نیستی من بر غرور بی جای خودم در دوری از تو بگریم ، که نه اندیشه تو مرا سودی دارد و نه گریه من تو را !

اصلاً هیچ عیبی ندارد که تو به دیدنم نیامده ای و از حالم نپرسیده ای ! من خود به دیدنت و پرسشت خواهم آمد .

در می زنم ، و تو به رویم می گشایی و بی هیچ تاملی گل سلامم را در راهروی آغوشت می افشانم و عطر لبخندت را 

از غنچه لبت تنفس میکنم !


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد