چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

چند نفر را می شناسیم ؟


این روزها جمعیت جهان شاید نزدیک به 8 میلیارد نفر باشد شاید هم کمی کمتر ولی زیاد فرقی نمی کند . تعداد آدمهایی که ما از این تعداد می شناسیم نسبت به کل جمعیت جهان خیلی ناچیز است و شاید چیزی به حساب نیاید شاید دو هزار نفر را بشناسیم یا کمتر و یا بیشتر . هنوز کسی آماری از این که چه تعداد انسان را دور وبر خود می شناسد ارائه نکرده و احتمالاً هنوز کسی به این فکر نیفتاده است اما از همین تعداد تقریبی دوهزار نفر حتماً تعداد خیلی کمتری شاید به اندازه حدود ده نفر ما را نسبتاً کامل بشناسند و جالب است که بدانیم حتی یک نفر هم ما را کامل کامل نمی شناسد یعنی محال است که حتی یک نفر بتواند ادعا کند از پنهان و آشکار شخص دیگری کاملاً مطلع است ، یعنی از افکار واندیشه ها و اعمال یک انسان ، جز خداوند بزرگ هرگز کسی آگاه نیست و تنها اوست که عالم السر و الخفیات و آشنا به ضمائر و بواطن انسانهاست اما از همه این ها جالبتر و البته تاسف بارتر چیز دیگریست که خیلی از ما انسانها هرگز شاید به آن توجه نکرده ایم ولی به آن متاسفانه عمل میکنیم !
این عمل تاسف انگیز که با تاکید از آن نام میبرم چیزی نیست جز اینکه تقریباً بسیاری از ما بدون توجه به این که هیچ راهی به آفکار و نیات و حتی اعمال ظاهری اطرافیانمان نداریم به راحتی تمام اعمال و افکار و رفتار آنان را تایید یا تکذیب یا تخطئه میکنیم و به خودمان این حق را می دهیم که در رفتار کسانی که نسبتاً آنها را می شناسیم یا خیلی وقتها حتی اصلاً آنها را نمی شناسیم ، قضاوت کرده و در اندیشه و افکار و رفتار خودمان بدون آن که صلاحیتی داشته باشیم ، برایشان حکم صادر کرده و اجرا میکنیم !
من امروز صبح که از خانه خارج می شوم اتومبیل آخرین مدلی را جلوی خانه همسایه میبینم با خودم می اندیشم : حتماً سر کسی را کلاه گذاشته که ماشین تازه خریده است ! شاید امانت دیگران است که دست همسایه ماست یا مهمان دارند ؟ چرا فکر بد میکنم ؟
تو دیروز جواب سلام برادرت را ندادی زیرا بدون آن که به تو چیزی بگوید و دعوتت کند با دوستانش به پیک نیک رفته بوده است ! شاید برادرت به دلایلی نمی توانست تو را همراه ببرد ! چرا فکر میکنی باید حتماً با او می بودی ؟
ما امسال عید به خانه عمویمان نرفتیم زیرا به دلایلی که نمیدانیم پدرمان از برادرش دلخور است ! پدرتان با برادرش حرف داشت شما چرا دیدن عمویتان نرفتید ؟
او در جشن عروسی دختر عمویش شرکت نکرده است زیرا برای بله بران دعوتش نکرده بودند !

چرا دعوتش نکرده است ؟ نمیدانم ! شاید بخاطر آنکه ..... !
من چند وقت است که با همسایه دیوار به دیوارمان احوالپرسی نمیکنم زیرا ازدواج مجدد کرده است !

 چرا ازدواج مجدد کرده ؟ نمیدانم ! حتماً هوسباز است !
ما هرگز با خودمان نمی اندیشیم که هر کس برای کاری که میکند دلایلی دارد و مصالح و موقعیت و شرایط خودش را از دیگران بهتر می داند ولی به خودمان حق می دهیم برایشان قضاوت کنیم و خیلی وقتها با مسائل اطرافیانمان که معمولاً هیچ ارتباطی هم با ما ندارد و هیچ زیان و خسارتی به ما وارد نمی سازد به شکلی احساسی و نامعقول برخورد میکنیم و این دقیقاً همان است که در ابتدا گفتم یعنی بدون اینکه دیگران را بشناسیم و از ضمیر آنان آگاه باشیم صفتی برای خود قائلیم که در شان خداوند بزرگ و دانای مقتدر است یعنی صفت عالم السر و الخفیات بودن را !

و هرگز به ذهنمان خطور هم نمیکند که ممکن است قضیه به شکل دیگری باشد !
تازه خداوند بزرگ با همه صفات و جلال و جبروت و قدرت و توانایی و عظمت به بندگان بارها فرصت آزمون و خطا می دهد بی آن که آنان را رسوا و مجازات کند و به چالش بکشد اما ما بندگان خطاکار که هر کدام خطاهای بی شمار و معاصی پر مقدار در دفتر سیاه اعمالمان داریم چگونه جسارت می کنیم برای رفتار و اعمال دیگران که نه برای ما ضرری دارد و نه خیلی وقتها خطری ، احکام غلاظ و شداد از قهر و اخم و قطع رحم و پاسخ سلام ندادن و کمک نکردن و بدتر از همه هر جا نشستن و آبرو ریزی کردن و سخن آنان را نقل مجلس ساختن صادر  کنیم و به مرحله اجرا در  آوریم ؟
نمی دانم چه بگویم و برای این اعمالمان چه نامی برگزینم که به خطا نرفته باشم اما شاید بتوانم بگویم اگر انسانی صفات مختص  پروردگار را برای خود قائل باشد چگونه می تواند خود را موحد بداند ؟ و آیا واقعاً چنین انسانی شایسته انسان بودن است یا خیر ؟

اگر بنا باشد در همین سخن دقیق شویم شاید سر از ناکجا آبادی در آوریم که خودمان هم باورمان نخواهد شد یعنی شرک !

و چه بد است این بوالفضول بودنها !

و بنا به همین مراتب است که قرآن فرموده است : ولا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا

و نیز آمده است که : یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ، ان بعض الظن اثم .

و به دلیل همین اهمیت در بکار نگرفتن حدس و گمان و ظن آن هم در امور دیگران است که در قران کریم 22 بار کلمه ـ« ظن» از سوی حضرت عالم السر والخفیات به ما گوشزد و یاد آوری شده است و اگر بخواهیم شکلهای دیگر این واژه را هم که در همین معنا آمده است بر شمریم آن هم 25 بار تکرار شده است !

و من به دیگر آیات و روایات و احادیث که در مذمت و نکوهش گمان بد در باره دیگران کردن آمده است  نمی پردازم که اگر گوش شنوایی باشد همین مقدار بسنده خواهد بود !ً

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد