با گُل خشم فروخفته ایرانی ها
می رود دشمن خونخواره به مهمانی ها
وَهم پیروزی و نصرت به سرش افتاده
شده مغرور به سرمستی و شیطانی ها
چون گمان میبرد از درد فرو می مانیم
می زند دست بدین مرتبه نادانی ها
عمر این هلهله ها دیر نخواهد پایید
می رسد منتقم خون سلیمانی ها
شب مستانه کوتاه سحرخواهد شد
وای از دردسر صبح پشیمانی ها
عاقبت خیر نخواهد شد از امروز به بعد
کافری که زده آتش به مسلمانی ها
ملت از ضربت او محکم و محکم تر شد
کوه هرگز نهراسد ز کُری خوانی ها
تسلیت باد به آحاد وطن از زن و مرد
تسلیت باد به درد دل کرمانیها
هر که سوی حرم دوست رود می داند
آخر راه شود ختم به قربانی ها
جامه سرخ شهادت به کسی می زیبد
که کند در ره محبوب گل افشانی ها .