دوست دارم غزل از عید بگویم ، چه کنم ؟
کمی از این همه تردید بگویم ، چه کنم ؟
دوست دارم که به دیدار عزیزان بروم
از بهاری که نخندید بگویم ، چه کنم ؟
به طبیعت بروم تا نفسی تازه کنم
با گل از خنده خورشید بگویم ، چه کنم ؟
از پرستوی مهاجر که نیامد امسال
مانده در غربت تبعید بگویم ، چه کنم ؟
عید امسال رقم خورده قضا جور دگر
جای تبریک ز تهدید بگویم ؟ چه کنم ؟
ترس جان خانه نشین کرد عزیزان مرا
چه به آن کس که نترسید بگویم ؟ چه کنم ؟
شورو شوقی که به دل داشتم از موسم عید
«کورونا» آمد وبرچید ، بگویم ؟ چه کنم ؟
زندگی با همه ی دردسرش می ارزد
که من از شادی وامید بگویم ، چه کنم ؟