چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )
چکاوک ها

چکاوک ها

شعر ، ادب ، عرفان ( چنانچه با نوشته ها و نظراتم موافق یا مخالف هستید لطفاً نظر بگذارید یا ایمیل بزنید تا تبادل نظر کنیم افزون بر این آماده همکاریهای نوشتاری و ادبی با علاقمندان می باشم )

بگذار خودم باشم و تنهایی و غم ها

بگذار خودم باشم و تنهایی و غم ها                

سخت است رسیدن به تو با این چم وخم ها

 

احساس نکن دوست ندارم که تو باشی            

خُردم نکن اینقدر به تکرار قسم ها

 

از بس که عزیز دلمی دلهره دارم                

در جان و تنت رخنه کند درد و اِلم ها

 

 عاشق نگریزد ز بلایای ره عشق                

طوفان نشود مانع صیاد و بلم ها 

 

زیبنده که من خسته  هجران تو باشم              

تا در عوضش دور بمانی ز ستم ها !

 


 

نظرات 1 + ارسال نظر
شهرزاد غلامی چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1402 ساعت 10:19 ق.ظ

این شعر بالا رو خوندم ادامشو اینجوری نوشتم

هر چند ز من ستمی تو، ندیدی
جز این بود که باشم مرهم زخم ها؟

میدانم این عشق بجایی نرسد، باز
لامصبِ این دل، نکند شرمو حیاها

دل، شیدا شده و گوش بدهکار نیست
در سرش دارد چ بسیار ، وهم ها

به قول مارمولک: گر خدا نمی خواست، به ما آلت جرم نمیداد
بیا و بیخیال عرف دنیا شو، ب این دل کن رحم ها

گاه در این دنیا خوشی هایی غلط هست
ولی چاره چیست جز رهایی ز غم ها

مگر نه اینست گنه کاران جز جهنم راهی ندارند
ما ک بی گنه آمدیم چرا باید کنیم رزم ها

اینجا ایرانستو در جهنم ، بی گنه پا گذاشتیم
پس بیا گنه کار شویم ک بی جرم ندهیم مَغرَم ها (تاوان ها)

ابراهیم در آتشش، بهشتی یافت آرام شد
تو نیز آعوش وا کن تا جهنم برمن شود خرم ها

گویی ک سخن کوتاه کنم حرف زنم کم
تو بگو چ کنم با این همه عَدَم ها

تو رفیقیو بایستی ک بگویم ک بدانی
تا ک باشی مرهمی بر روی زخم ها

با سلام وتشکر از پاسخ شما برایتان آرزوی توفیقات بیشتر را دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد