روز روشن بی چراغ و شیوه شبگردها
رفت توی جیب مردم پنجه نا مردها
هر کسی طرحی برای بُرد خود آماده کرد
تاس ها افتاد هر دم روی تخته نردها
اختلاس و اختلاس و اختلاس و اختلاس
پر شد از اموال مردم کیسه بی دردها
محض آقا زاده ها شد خط ویژه اختراع
شد نصیب کُل مردم ، طرح زوج وفردها
روز اول هر که آمد وعده های شیک داد
چون سوار کار شد، حاشا ز دست آوردها !
دین ستیزان ، دینوران را دور کردند از خدا
کاشکی روزی سر آید دور این بد کردها !
مردهای آتش و خون ، خون دلها می خورند
کی دوباره خوب گردد حال این دل سردها؟
لحظه لحظه بام شان هر چند بالا می رود
عاقبت روزی می افتد تشت این تُوُ زردها !