ای کاش یک جوری بری از زندگیم بیرون
بسه برام هر چی کنار تو دلم ، شد، خون
دیگه نمی خوام با نماهنگت برقصم من
این قصه ها دیگه برام، خالی شد از مضمون
آزارتو عمری تحمل کردم و گفتم
شاید یه روز برگشتی از این راه بی قانون
توی دلم چه آرزوهای قشنگی بود
از روزهای خوبتر از لیلی و مجنون
از روزهایی که برای عشق می مُردم
با عشق ، غافل بودم از دنیای پیرامون
گفتم زمستون دلم با تو بهار می شه
گرمای خورشید نگات می ده به قلبم ، جون
آروم می گیره دل تنگم کنار تو
دلهای ما می شه به دست عشق، گل بارون
هر چی تصور کرده بودم ، شد خلاف اون
یک بار دیگه سرنوشتم با تو شد وارون
من ساده بودم و تو رو هم ساده می دیدم
غافل که با رندی زدی بر جامه ام صابون
هر قول دادی روز اول، شد فراموشت
اما بهت می گم عزیز ، متشکرم ! ممنون
ما وصله جوری نبودیم از همون اول
بدرود بانو ! وصلهِ ناجور ناهمگون
پیراهن عشق تو رو از قامتم کندم
آتش زدم با شعله آزردگی ها مون
این اعتماد مرده میدونی چه کاری کرد ؟
روح منو خشکاند چون گلهای بی گلدون
عاشق نبودن کار سختی نیست ، بعد از این
یاد تو رو در خاطراتم می کنم ، مدفون
چه دیر فهمیدم ، تموم عشق ، بازی هست !
چه دیر فهمیدم تو را ، چه دیر! که، اکنون
از سادگی های خودم دلگیرِ دلگیرم
از عشق بیزارم، به بادم داد ، این ملعون!
ای کاش..