بچه که بودم ، نه پدر جوان بود
نه قامتش خمیده و کمان بود
حالا که خوب فکر می کنم ، می بینم
تازه توی اوایل خزان بود
برام ولی تو عالم بچگی
محکم و قرص وسخت و پر توان بود
کار و تلاش و زحمت زمانه
تو دست پر پینه او عیان بود
خستگی هاشو من نمی فهمیدم
تو پیشونیش اما پر از نشان بود
تو چهره اش از گذر زمانه
خط شکسته ای دوان دوان بود
مومن و باخدا و اهل قران
یه راه مستقیم به آسمان بود
رسولی از جانب حق تعالی
برام یه پیغمبر مهربان بود
خدا رو با نگاه او شناختم
نگاهی که بلند و بیکران بود
حب علی و ال او شعارش
نمونه کامل عاشقان بود
خیر و صلاح، از همه وجودش
مثل یه رود جاری و روان بود
تو باور هر کی که می شناختش
از آدمای مومن زمان بود
من می شدم بزرگ و او می شد پیر
تو معرض دردای بی امان بود
با همه درد و محنت زمانه
پر از سپاس و شکر و امتنان بود
لبش به روی شکوه وا نمی شد
مثل همیشه خوب و خوش زبان بود
تا آخرین لحظه زندگانی
حقیقتش برای من نهان بود
خوب نشناختمش به وقت بودن
همون روزا که وقت امتحان بود
یهو دیدم صداش پر از سکوته
سکوت او عمیق و جاودان بود
سخته کسی بره و بر نگرده
کاشکی نبودنش فقط گمان بود
حالا منم و باور عمیقم
همون که عمری سهم دیگران بود
تا وقتی هستن پدرا ، غریبن
تا بچه بودم ، پدر، آب و نان بود
حالا که چشمام وا شده می بینم
پدر برام تمامی جهان بود !
نفهمیدم ،از جلوی چشام رفت
ستاره ای که صد تا کهکشان بود !
زیبا