حال من حال بهتری می شد
دست هایم که توی دستت بود
روزگارم چه محشری می شد
لب من بر لبت که می رقصید
با غزل چیز دیگری می شد
در خمارت اگر می افتادم
چشم های تو ساغری می شد
که مرا مست مست می فرمود
چشمه ناب کوثری می شد
کاش در این هوای طوفانی
سهمم از عشق ، لنگری می شد
تا به هر موج زیر و رو نشوم
کشتی ام رام بندری می شد
این غزل ها که گفته ام بی تو
کاشکی ثبت دفتری می شد
تا بدانی اگر که می بودی
عمر من صرف دلبری می شد
که اگر در هواش می مردم
زنده با حال بهتری می شد!