از تو نخواستم که به من مبتلا شوی
اینک چه بهتر است که از من جدا شوی
راه من و تو خط موازی است تا ابد
حیف است که بپیچی و پر انحنا شوی
دستم دراز بود به سمت دو دست تو
اما نخواستی که بگیری و پا شوی
با من غریبه بودی و مغرور و سرد و خشک
هرگز دلت نخواست به من آشنا شوی
در کار عشق ساز مخالف زدن خطاست
باید به ضربه های دلت هم صدا شوی
گفتم که: «تو»! و تو گفتی بگو: «شما»!
حالا بمان به غربت خود تا شما ! شوی